کد خبر: ۳۸۳۳۱
۱۰۷۴ بازدید
۱ دیدگاه (۱ تایید شده)

25 فروردين روز بزرگداشت عطار نيشابوري

۱۳۹۴/۱/۲۵
۱۰:۴۸

فريد الدين ابوحامد محمد بن ابوبکر ابراهيم بن اسحاق عطار کَدکَني نيشابوري مشهور به عطّار نيشابوري (زاده ي 540 در کدکن – درگذشته 618 هجري قمري در شادياخ نيشابور) يکي از عارفان و شاعران ايراني  بلندنام ادبيات فارسي در پايان سده  ششم و آغاز سده هفتم است. او در سال 540 هجري برابر با 1146 ميلادي در کدکن زاده شد.

111

زندگی

نام او «محمّد»، لقبش «فریدالدّین» و کنیه‌اش «ابوحامد» بود و در شعرهایش بیشتر عطّار و گاهی نیز فرید تخلص کرده‌است. نام پدر عطّار ابراهیم کدکنی (با کنیهٔ ابوبکر) و نام مادرش رابعه بود.

او که داروسازی و عرفان را از شیخ مجدالدّین بغدادی فرا گرفته‌بودبه کار عطّاری و درمان بیماران می‌پرداخت.

او را از اهل سنت دانسته‌اند، اما در دوران معاصر، شیعیان با استناد به‌برخی شعرهایش بر این باورند که وی پس از چندی به‌تشیع گرویده یا دوست‌دار اهل بیت بوده‌است. هر چند که ایشان در مقدمه‌ی منطق‌الطیر (مقامات طیور) به نکوهش متعصبین پرداخته‌اند و به‌این افراد توصیه کرده‌اند که هم محب اهل بیت باشند و هم دوستدار خلفای راشدین.

الهي  نامه كه اسرار عيان است

 

مصیبت‌نامه که اندوه جهان است

چه گويم زود رستم زين و آن باز

 

به‌داروخانه کردم هر دو آغاز

الهي نامه گنج خسروان است

 

مصیبت‌نامه زاد رهروان است

بهشت اهل دل مختار نامه است

 

جهان معرفت اسرارنامه است

كه مرغ عشق را معراج جان است

 

مقامات طیور امّا چنان است

ز طرز او كه مه را نصيب است

 

چو خسرونامه را طرزی عجیب است

 

 

زهد و زندگي وي

درباره به پشت پا زدن عطّار به اموال دنیوی و راه زهد، گوشه‌گیری و تقوا را پیش گرفتن وی داستان‌های زیادی گفته شده‌است. مشهورترین این داستان‌ها، آن‌ست که عطار در محل کسب خود مشغول به کار بود که درویشی از آنجا گذر کرد. درویش درخواست خود را با عطار در میان گذاشت، اما عطار همچنان به کار خود می‌پرداخت و درویش را نادیده گرفت. دل درویش از این رویداد چرکین شد و به عطار گفت: تو که تا این حد به زندگی دنیوی وابسته‌ای، چگونه می‌خواهی روزی جان بدهی؟ عطار به درویش گفت: مگر تو چگونه جان خواهی داد؟ درویش در همان حال کاسه چوبین خود را زیر سر نهاد و جان به جان آفرین تسلیم کرد. این رویداد اثری ژرف بر او نهاد که عطار دگرگون شد، کار خود را رها کرد و راه حق را پیش گرفت[نیازمند منبع]. چیزی که نمایان است این است که عطار پس از این جریان مرید شیخ رکن الدین اکاف نیشابوری می‌گردد و تا پایان عمر (حدود ۷۰ سال) با بسیاری از عارفان زمان خویش هم‌سخن گشته و به گردآوری داستان‌های صوفیه و اهل سلوک پرداخته‌است. و بنا بر داستانی وی بیش از ۱۸۰ اثر گوناگون به جای گذاشته که حدود ۴۰ عدد از آنان به شعر و دیگر نثر است. عطار در سال ۶۱۸ یا ۶۱۹ و یا ۶۲۶ در حملهٔ مغولان، کشته‌شد[نیازمند منبع].

ماجرای مرگ عطار از غم‌انگیزترین رخدادهای روزگار است که در روان خواننده اثری دردناک به جای می‌گذارد. تذکره‌نویسان در این خصوص نگاشته‌اند که[نیازمند یادکرد دقیق]: پس از تسلط چنگیز خان مغول بر بلاد خراسان شیخ عطار نیز به دست لشکر مغول اسیر گشت. گویند مغولی می‌خواست او را بکشد، شخصی گفت: این پیر را مکش که به خون‌بهای او هزار درم بدهم. عطار گفت: مفروش که بهتر از این مرا خواهند خرید. پس از ساعتی شخص دیگری گفت: این پیر را مکش که به خون‌بهای او یک کیسه کاه ترا خواهم داد. شیخ فرمود: بفروش که بیش از این نمی‌ارزم. مغول از گفته او خشمناک شد و او را از پای در آورد.

عطار در نگاه دیگران

وی یکی از پرکارترین شاعران ایرانی به شمار می‌رود و بنا به نظر عارفان در زمینه عرفانی از مرتبه‌ای بالا برخوردار بوده‌است[نیازمند منبع]؛ چنانکه مولوی درباره او می‌سراید[نیازمند یادکرد دقیق]:

ما هنوز اندر خم يك كوچه ايم

 

هفت شهر عشق را عطار گشت

 

 

همچنین شیخ محمود شبستری نیز در این مورد بیت زیر را سروده است:

كه تا صد قرن چون عطار نايد

 

مرا از شاعری خود عار ناید

 

 

آثار

آثار مسلم عطار طبق پژوهش‌های موشکافانه محمدرضا شفیعی کدکنی بدین گونه است[نیازمند منبع]:

 

کانال تلگرامی صدای میانه اشتراک‌گذاری مستقیم این مطلب در تلگرام

نظر شما

۹۴/۱/۲۵ ۱۳:۴۶
در دلم بنشسته‌ای بیرون میا نی برون آی از دلم در خون میا چون ز دل بیرون نمی‌آیی دمی هر زمان در دیده دیگرگون میا چون کست یک ذره هرگز پی نبرد تو به یک یک ذره بوقلمون میا غصه‌ای باشد که چون تو گوهری آید از دریا برون بیرون میا سرنگون غواص خود پیش آیدت تو ز فقر بحر در هامون میا گر پدید آیی دو عالم گم شود بیش از این ای لولو مکنون میا نی برون آی و دو عالم محو کن گو برون از تو کسی اکنون، میا چون تو پیدا می‌شوی گم می‌شوم لطف کن وز وسع من افزون میا چون به یک مویت ندارم دست رس دست بر نه برتر از گردون میا چون ز هشیاری به جان آمد دلم بی‌شرابی پیش این مجنون میا بدرهٔ موزون شعرت ای فرید بستهٔ این بدرهٔ موزون میا ( وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی))

اخبار روز