
ورزش
(( نياز روح و جسم))
نوشته :حجت الاسلام دکتر نور علیزاده میانجی
مقدمه
از مهمترين و اساسيترين نيازها و خواستههاي انسان، نياز به تحرّک، فعاليت، تفريح و سرگرمي است. تداوم زندگي انسان به حرکت، نيرو و تلاش و کوشش بستگي دارد. بنابر اصل فيزيولوژيک و پاتولوژيک (آسيبشناختي، Pathological) «عضوي که کار نکند، محکوم به فناست.» موجود زنده اگر در حد توانايي، ظرفيت و تحمل طبيعي خود فعاليت داشته باشد، طبعاً سالمتر و شادابتر از زماني خواهد بود که کمتر از اقتضاي حال طبيعي و نياز فطرياش فعاليت و حرکت کند.
عضلات بدن اگر دچار کمتحرکي يا سکون شود، روز به روز ضعيف و لاغرتر ميگردد و رفته رفته تحرک و سلامت خود را از دست ميدهد. بدين دليل است که مهندس ازلي شوق تحرک، گردش، فعاليت و ورزش را در وجود انسانها به وديعه نهاده، تا در اثر اين خواسته و کشش، ترک تنبلي و کمتحرکي کنيم. پس انسان در مقابل تأمين اين نياز مهم خويش مسؤل و پاسخگو است و بايد آن را با فعاليّت و تلاش و کوشش ارضا کند؛ بهترين دشمن سکون و کمتحرکي، ورزش است.
امروزه، علل و عوامل بسياري دست به دست هم داده و به طور محسوسي از قدرت، تحرک و فعاليت انسانها کاسته، که خود منشأ پيدايش بسياري از بيماريهاي جسمي و رواني شده است. ابنخلدون ميگويد: «ورزش در تعب ونشاط روح دخيل است، که اين تعب و نشاط در شهر نشينان کمتر است؛ به دليل اين که در پيش شهر نشينان، ورزش وجود ندارد؛ علتش اين است که آنان غالباً درحالت سکون و آرامشاند و از ثمرات ورزش به هيچوجه بهرهمند نميشوند، و هيچ نشانهاي از آن در ميان ايشان يافت نميشود؛ بدين دليل، بيماريهاي بسياري در شهرها و بلاد بروز ميکند و نسبت به بروز امراض، مردمِ شهرها به اين فن [پزشکي] نيازمند ميشوند.»[1]
دين فطري و انسانساز اسلام که به اميال، غرايز و فطرت انسان آگاهي کامل دارد، به اين نياز و خواستة انسان توجه ويژهاي کرده، و با توصيهها و برنامههاي خود پيروانش را به تحرّک و فعاليت فراخوانده و کسالت، کمتحرکي و بينشاطي را دشمن کار و کوشش و مُضرّ به دين و دنياي انسان معرفي ميکند. امام صادق(عليه السلام) در اين باره ميفرمايد:
«عَدوُّ العَمَلِ الکَسَلُ[2]»؛ «دشمن کار و کوشش، کسالت و تنبلي است.»
«الکَسَلُ يَضُرُّ بِالدِّينِ و الدُّنيا[3]»؛ «کسالت و تنبلي، به دين و دنياي شخص ضرر ميزند.»
کساني که نميخواهند ورزش را به صورت حرفهاي دنبال کنند و يا فرصت چنين کاري را ندارند، به ورزش به عنوان يک تفريح سالم نيازمندند. زندگي بانشاط و رو به تعالي، بدون تفريح سالم ميسر نيست؛ تفريحات، مخصوصاً براي آنان که کارهاي فکري ميکنند و يا به تحصيل مشغول هستند، لازمتر است. از اقسام تفريحات سالم، ترک کردن کار يکنواخت است، حتي همان کشاورزي که هميشه در هواي آزاد و آرام زندگي ميکند، از اين زندگي يکنواخت خسته ميشود و لازم است بخشي از وقت خود را به تفريح اختصاص دهد.
از اين رو، مقام معظم رهبري(دام ظله) نيز با توجه به اهميت و نقش فوقالعادة ورزش در دستيابي به زندگي بانشاط و سعادتمند، تأکيدات و سفارشات فراواني نسبت به اين امر دارند. ايشان در يکي از ديدارهايشان با جوانان، آنها را به تحصيل، تهذيب و ورزش فرا خواندند. اين که رهبر بزرگوارمان ورزش را در کنار تحصيل و تهذيب قرار دادهاند حاکي از آن است که ورزش در رسيدن به موفقيت تحصيلي و تربيتي نقش فراواني دارد.
نياز به ورزش
نياز انسان به ورزش، از نياز به بدن سالم و تندرست و روح شاداب و با نشاط سرچشمه ميگيرد. ورزش از بهترين، پرفايدهترين و مطمئنترين اسباب و وسايل تأمين كنندة اين نيازها ميباشد. ورزش براي رشد و بالندگي، ايجاد توانايي و نيرو، گسترش مهارت در زندگي، تقويت روحية كار و تحصيل، تأمين نيازهاي غريزي، بهداشت رواني و پرورش روح، ايجاد هماهنگي بين قواي جسماني و رواني، دستيابي به استقامت بدني، شهامت و آمادگي بهتر براي رويارويي با شدايد و سختيهاي زندگي و ... لازمه يك زندگي مطلوب و توأم با شادي و تندرستي است.
بهطور کلي ورزش در ارضاي نيازهاي زير اثرات مطلوبي دارد:
- نياز به بدن سالم و نيرومند؛
- نياز به تحرّک و تخليه انرژي به گونهاي مفيد؛
- نياز به سلامتي رواني و تعادل هيجاني و عاطفي؛
- نياز به حل مشکلات شخصي و خانوادگي؛
- نياز به آموختن اصول و قواعد زندگي اجتماعي و جذب ارزشهاي فرهنگي؛
- نياز به جلب احترام و پذيرش و توفيق؛
- نياز به درک ارزش وجود خويشتن؛
- نياز به شکوفايي استعدادهاي وجودي و ظاهري.
هدف اسلام از ورزش نيز تأمين کردن سلامتي و تندرستي، تقويت قواي جسماني و توان رزمي و كسب نشاط و شادابي، براي تلاش و كوشش، رشد و چابكي، پيشرفت و كاميابي و داشتن زندگي هدفمند و سعادتمندانه در اين دنيا؛ و در سايه آن پرداختن به پرورش و پاكي روح، بندگي خداوند و خدمت به خلق خدا، و در نتيجه رسيدن به آرامش واقعي و كمال مطلق ميباشد. لذا اميرالمؤمنين(عليهالسلام) در مناجاتهايش اينگونه ميفرمود: «اِلهي قَوِّ عَلَي خِدمَتِكَ جَوارِحي»[4]؛ «خدايا! اعضا و جوارحم را در راه خدمت و بندگي خودت، قوي و نيرومند گردان.»
ورزش موجبات تندرستي جسم و شادابي روان را فراهم ميسازد، و جسم و روان سالم و باطراوت وسيلهاي مناسب براي پرواز دادن روح به ملكوت اعليٰ ميباشد. امام علي(عليهالسلام) همچنين در تفسير آيه «و ابْتَغِ فِيما ءَاتاكَ اللهُ الدَّارَ الْآخِرَةَ و لا تَنْسَ نَصِيْبَكَ مِنَ الدُّنْيا»[5]، ميفرمايد: «تندرستي و توانايي و آسودهخاطري و جواني و نشاطت را فراموش مكن، و با استفاده از آنها آخرت را بطلب.»[6]
ورزش عامل ورزيدگي جسم و جان
انسان موجودي دوبعدي و دوساحتي است، و روح و جسم شالكه اصلي آدمي را تشكيل ميدهند. چنانكه اين جسم و بدن به غذا، تقويت و ورزش نيازمند است، روح و روان نيز به ورزش و پرورش نيازمند ميباشد. اسلام عنايت خاصي به نيرومندي و تندرستي جسم و از آن بيشتر به پرورش و ورزيدگي روح دارد. لذا در دعاهايمان سلامتي و تقويت هر دو بعد را از خدا ميخواهيم؛ «اَللّهُمَّ أَعْطِنِي ... الصِّحَّةَ في الْجِسْمِ وَ القُوَّةَ فِي البَدَنِ و السَّلامَةَ فِي الدِّينِ»[7]؛ «خدايا! صحّت و سلامت در جسم و قوّت در بدن و سلامت در دين به من عطا فرما.»
جسم و روان آدمي با هم در ارتباط مستقيم و تنگاتنگ بوده و در همديگر تأثير ميگذارند. اين امر به بديهيات عصر كنوني تبديل شده و در بينش انسانساز الهي هم به آن تأكيد شده است، كه حالتها و چگونگي هر يك در سلامت و نشاط يا ضعف و بيماري ديگري اثر مستقيم دارد. يکي از مربيان تعليم و تربيت ميگويد: «ميان جسم و روان، اتصال و پيوستگي و فعل و انفعال مشترك و متقابل وجود دارد؛ به اين معني كه جسم در روان، و روان در جسم تأثير ميكند. ما نميتوانيم ميان جسم و روان جدايي ببينيم؛ چون نميتوانيم از يك جنبش جسماني بحث كنيم كه از حد و مرز روان خارج باشد.»[8]
امروزه ثابت شده است كه در تحول و گسترش تعداد زيادي از بيماريهاي جسمي، به ويژه بيماريهاي قلبي، سرطان، روماتيسم، التهاب كيسه صفرا، ميگرن، آسم و اختلالهاي معده و روده مثل زخم معده و ورم روده، عوامل رواني نقش مهمي دارند.[9] همچنين بررسيهاي متخصصان تربيت بدني نشان داده است كه بسياري از ناراحتيها، ريشه رواني از قبيل ترس، خشم، يأس و نااميدي و ... دارند. فشار و انقباض عضلاني كه در اثر ناراحتيهاي رواني و عاطفي پيش ميآيد، از عوامل مهم اختلالات و كسالتهايي است كه به پارهاي از آنها در فوق اشاره شد.[10]
از طرف ديگر، وجود بيماريها و اختلالات جسمي و به هم ريختن تعادل حياتي فرد و فشارهاي ناشي از آنها، در اكثر مواقع باعث به هم ريختن تعادل رواني فرد و از دست رفتن نشاط و شادابي او شده و در مواقعي عامل مهمي در بروز بسياري از اختلالات رواني همچون افسردگيها، اضطرابها و بيماريهاي روانتني[11] ميگردد. «فشارهاي ناشي از اشتغال ممتد ذهني و جسمي (به خصوص ذهني) نه تنها ممکن است همراه با از دست دادن نشاط و تعادل حياتي فرد باشد؛ بلکه در مواقعي عامل مهمي در بروز بسياري از اختلالات رواني همچون نوروزها و افسردگيها و نارساييهاي جسمي از نوع بيماريهاي روانتني (سايکوسوماتيک) ميگردد.»[12]
پس ورزش تنها براي سلامتي و تقويت اندامها و عضلات بدن نبوده، و پرورش و ورزيدگي روح و روان انسان را نيز در پي دارد. از اين رو، فرهنگهاي فارسي، براي ورزش معناي وسيع و عامي را درنظر گرفتهاند. به عنوان نمونه فرهنگ معين مينويسد: «ورزش، اجراي مرتب تمرينهاي بدني به منظور تكميل قواي جسمي و روحي است.»[13]
امام خميني(ره) ميفرمايد: «ورزشكارها هميشه اين طور بودند كه يك روح سالمي داشتند، از باب اين كه توجه به شهوات نداشتند، توجه به لذّات نداشتند، توجه به يك فعاليت جسمي داشتند كه «عقل سليم در بدن سالم است.» و شما اگر دقت كنيد در حال جامعهها و طبقات جامعه ميبينيد كه آنهايي كه در عيش و عشرت ميگذرانند، حقيقتاً عيش و عشرت نيست؛ بدنها افسرده، روحها پژمرده و كسالت سرتاپاي آنها را فرا گرفته است. اگر دو ساعت عشرت ميكنند، بيست و دو ساعت در ناراحتي آن هستند. اشخاصي هستند كه اهل خدا هستند، توجه به خدا دارند، ورزش جسمي ميكنند و ورزش روحي، آنها در تمام مدت، اشخاصي هستند كه پژمردگي در آنها نيست، افسردگي در آنها نيست. و اين يك نعمتي است از خداي تبارك و تعالي كه خداوند نصيب همه بكند، ان شاءالله.»[14]
در فرهنگ اصيل اسلامي، ورزشكاران و به ويژه پهلوانان همواره توأم با خصلتهاي جوانمردي، صداقت و درستي، انساندوستي، ياري دادن به ديگران و دستگيري از ضعفا و سركشي در مقابل نهادهاي قدرت و ظلم بودهاند. كه اين صفتها جز با پرورش و ورزيدگي روح حاصل نميشود.