کد خبر: ۹۲۴۰۳
۱۱۹۹ بازدید
۲۰ دیدگاه (۱۴ تایید شده)

انسان خردمند 1

۱۳۹۸/۱۰/۴
۰۲:۵۵

آدمی مرغ خانگی نیست و می تواند پرواز کند! " مطالعۀ کتاب " و " مسافرت " دو بالهای پرواز آدمی هستند. آدمی با این دو بالِ پرواز خود می تواند به جانب مکانها و زمانهای ناشناخته و گوناگون حرکت کند. این حرکت با همه ی سختیهایش هم لذت بخش خواهد بود و هم معرفت افزا. با این حرکت، آدمی می تواند از محدوده ی زمان و مکان خارج شده و با انسانها و زندگی های تازه ای آشنا شود. بدون حرکت، زندگی تبدیل به رودی راکد خواهد شد. و چه سرنوشتی در انتظار این رود راکد است؟ با کمی تأمل پاسخ آنرا همه ی ما خواهیم یافت.

چاپ دوازدهم کتاب " انسان خردمند " اثر یووال نوح هراری را به ترجمه ی خوب و روانِ نیک گرگین از کتاب فروشی در شهر تبریز تهیه کرده و شروع به خواندن آن کردم. این خواندن در واقع یک نوع گفت و گو بود و در این گفت و گو، از جایگاه یک قاضی و یا یک منتقد به این اثر ننگریستم بلکه این گفت و گو بیشتر یک مواجهه ی صمیمانه و تا حد امکان عالمانه میان دنیای فکری بنده و جهانِ متنِ این اثر بوده است. این مختصر که تقدیم می شود مدعی همه ی مطالب و جوانب این اثر نیست. اثر دارای موضوعات متنوع و جوانب بسیار مبسوط تری می باشد. آنچه در این مواجهه برایم مهم بود دقت و کیفیتِ گفت و گو بود. خواندن کتاب " انسان خردمند " حتماً برای هر انسان خردورزی مفید و مطلوب خواهد بود.

کسب دانش و آگاهی مثل پیمودن یک راه هموار و مستقیم نیست. بلکه عبور از کناره ی پرتگاههای بزرگ است. پایین رفتن از شیب دره های تند است. گذشتن از عرض رودخانه های خروشان است. عبور از دره های طولانی و پر از سنگلاخ است. قدم برداشتن در میان علفزارهای خیس و کشت زارهای گل آلود است. بالا رفتن از صخره های سخت و صعود به قله های بلند است. مسیر علم و دانش، مسیری پر فراز و نشیب است.

مسیر علم رو به آینده است اما این آینده یک امر خیالی و ذهنی نیست بلکه آینده با سرمایه گذاری در زمان حال و با تلاش و کوشش زیاد در زمان حال است که می تواند محقق شود. زمان حال، زمان کاشت و داشت است و زمان آینده زمانِ برداشت می باشد. حال و آینده جدا از هم نیستند و آینده در باطنِ زمان حال به صورت بالقوه قرار دارد. اگر طرح و برنامه نباشد، اگر سرمایه گذاری نشود و اگر تلاش و کوششی در کار نباشد، آینده هرگز فعلیت نخواهد یافت. با منتظر نشستن و با گذشتِ زمان ما به آینده دست نخواهیم یافت. هیچ آینده ای از راه فرا نخواهد رسید. بدون سرمایه گذاری و بدون تلاش و کوشش در زمان حال، راهی برای آینده و فعلیتِ آن باز نخواهد شد. کاشت و داشت و برداشت هر سه در یک زمین اتفاق می افتد.

علم مثل میوه ای رسیده و آماده بر شاخه های یک درخت نیست که ما دستهایمان را دراز کنیم و به راحتی آنرا از آنِ خود کنیم. نه! علم نیازمند سرمایه گذاری، تحقیق و پژوهش و کار و تلاش زیاد است. علم نیازمند به مکان مناسب مثلِ آزمایشگاه و نیازمند به ابزار مناسب مثلِ میکروسکوب و نیازمند به افراد مناسب مثلِ متخصصین و دانشمندان است. دانه ی علم در هر زمینه و در هر زمانه ای رشد نمی کند. اما زمانی که همه ی شرایط محیا می شود و دانه ی علم رشد می کند و کم کم تنومند شده و به بار می نشیند، از میوه های این درخت استفاده های گوناگونی می توان کرد.

اندیشیدن به فردا و فرداهای دیگر و در کل اندیشیدن به آینده یکی از مهمترین ویژگی های انسان خردمند است. فرصتِ اندیشیدن به آینده یکی از امکانهایی است که زندگی آدمی را از سطح زندگی غریزی و حیوانی متمایز می کند. انسان حیوانی است که دغدغه ی آینده را در سر دارد و به آینده می اندیشد. اندیشیدن به آینده یعنی امکان فراتر رفتن از سطح روزمرگی و تلاش برای گشودن راههای تازه و متفاوت در زندگی. قبل از اینکه انسان بتواند به آینده ی خود بیاندیشد، همچون سایر حیوانات در دل طبیعت برای زنده ماندن و امکان تولید مثل تلاش می کرد. مهمترین دغدغه ی انسان حفظ جان خود و خانواده اش بود و تلاش برای جفت گیری و ادامه ی نسل. همین! نه در فکر شناختن جهان بود و نه در فکر این بود که چگونه می تواند بر نیروهای طبیعت غلبه پیدا کند. انسان حیوانی بود در کنار سایر حیوانات. طبیعت خانه ی زندگی اش بود و آسمان سقفِ بالای سرش. به همین سادگی. اما در دلِ این سادگی، خطرات بزرگی هم وجود داشت که هر لحظه می توانست ادامه ی زندگی انسان را به خطر بیاندازد. " انسان در آن زمان موجود خارق العاده ای نبود. هیچ کس هم حتی ذره ای فکرش را نمی کرد که اخلافش در آینده کرۀ ماه را فتح کنند، اتم را بشکافند، رمز ژنتیکی را بگشایند و کتاب های تاریخی بنویسد. مهمترین چیزی که لازم است در بارة انسان اولیه بدانیم این است که او موجود ناچیزی بود که تأثیرش بر محیط بیش از گوریل ها و کرم شب تاب یا عروس های دریایی نبود. " ( انسان خردمند، یووال نوح هراری، ص 24 )

انسانی که می توانست روی دو پای خود بیاستد و به دوردست ها نگاه کند، می خواست که راهی به سوی دوردست ها بگشاید و دور دست ها را بهتر بشناسد. بهترین ابزار برای دست یافتن به این مقصود، استفاده ی از نیروی فکر و اندیشه و بکارگیری توانایی هایی بود که در دست هایش نهفته بود. او باید بیشتر فکر کرده و  دقیقتر از دست هایش استفاده می کرد. در مسیر پیشرفت آدمی از گذشته های دور، همواره بیشترین ارتباط را مغز و دست های آدمی داشته اند. اگر این ارتباط برقرار نمی شد، آدمی شاید به این مرحله از پیشرفت در زندگی اش دست نمی یافت. فرهنگ حاصل ارتباط سازنده ی مغز با زبان آدمی است و تکنولوژی حاصل ارتباط سانده ی مغز با دست های آدمی می باشد. انسان هر چیزی را که ساخته و هر چیزی را که از بین برده و هر راهی را که در زندگی اش گشوده، از دست هایش بیشترین استفاده را کرده است. می توان گفت که اهمیت رابطه ی میان مغز با دست ها برای انسانهای نخستین به اندازه ی اهمیت ارتباط دانش با صنعت در زندگی امروزه ی مردم بوده است. 

انسان تنها موجودی است که می تواند آنگونه که خود دوست دارد به هستی و زندگی خود شکل دهد و آنچه را که ساخته و یا برای خود برگزیده است اگر مطابق با خواسته اش نباشد، تغییر دهد. حیوانات از اول تا آخر زندگی خود همواره به یک شکل و گونه هستند. همه چیز برای حیوانات از لحظه ی تولد تا مرگشان ثابت، مشخص و غیر قابل تغییر است. اما انسان می تواند بیاموزد، بیابد، بفهمد، بسازد، انتخاب کند، تغییر دهد و چیزهای جدید و ناشناخته ای را در زندگی اش تجربه کند. " از آنجا که انسان رشد نکرده به دنیا می آید، بسیار بیشتر از هر موجود دیگری می تواند آموزش ببیند و اجتماعی شود. بیشتر پستانداران وقتی از رحم خارج می شوند مانند سفال لعابداری هستند که تازه از کوزه بیرون آمده است. اگر کسی بخواهد شکل سفال را عوض کند، خراشیده می شود یا می شکند. اما انسان ها وقتی از رحم خارج می شوند، مثل شیشة ذوب شده که تازه از کوزه بیرون آمده باشد، می توانند کش و قوس پیدا کنند و کاملاً آزادانه به هر شکلی در آیند. " ( همان، ص 32 )

ادامه دارد...

 

کانال تلگرامی صدای میانه اشتراک‌گذاری مستقیم این مطلب در تلگرام

نظر شما

۹۸/۱۰/۱۰ ۱۵:۱۰

گرچه بر واعظ شهر این سخن آسان نبود
تا ریا ورزد وسالوس مسلمان نبود

۹۸/۱۰/۱۰ ۱۴:۰۵

مهم قلب افراد است نه ظواهر خداوند به قلب انسانها نگاه می کند نه به ظواهر

۹۸/۱۰/۹ ۲۰:۳۹

کسانی که با تیغ ریش می زنند در نزد خدا بسیار گرامی تر از کسانی هستند که با ریش تیغ می زنند ....!!!

۹۸/۱۰/۹ ۱۸:۵۴

کوچک و بزرگ

سلطان سنجر را پرسیدند در آن وقت که به دست غزان گرفتار شده بود - که چه بود که ملکی بدین وسعت و آراستگی که تو را بود چنین مختل شد ؟ گفت : کارها ی بزرگ به مردم خرد فرمودم ، و کارهای خرد به مردم بزرگ رجوع کردم .مردم خرد کارهای بزرگ را نتوانستند کرد و مردم بزرگ از کارهای خرد عار داشتند ،و در پی نرفتند .هر دو کار تباه شد ، و نقصان به ملک رسید و کار کشور و ولایت و لشکری روی به فساد آورد .

دولتشاه _ تذکره الشعراء

۹۸/۱۰/۹ ۰۶:۲۱

دعای صبح و آه شب کلید گنج مقصودست
بدین راه وروش می رو که با دلدار پیوندی

۹۸/۱۰/۸ ۱۹:۲۱

‌شما نمی ‌توانید انسانی را برده سازید مگر آنکه او را وادار کنید احساس گناه کند.
احساس گناه نیرنگی است، که با آن می‌ توان هر کسی را به بردگی درآورد

« اوشو »

۹۸/۱۰/۸ ۱۷:۲۸

دامن زپای برگیر ای خوبروی خوش خوی
تا دامنت نگیرد دست خدای خوانان

۹۸/۱۰/۷ ۰۷:۰۷

دست به دست مدعی شانه به شانه می روی
آه که با رقیب من جانب خانه می روی !

۹۸/۱۰/۶ ۰۸:۳۵

انسان خردمند در فضای سانسور بوجود نمی آید
ادامه دارد.....

۹۸/۱۰/۶ ۰۱:۱۸

وقتی ریش های ساختگی را همراه زلف های بیرون زده در کافی شاپ ها قهقهه زنان می بینم به عمق نگاه شما پی می برم

۹۸/۱۰/۵ ۱۳:۱۲

این جملات برای ما خوشایند و صد البته صحیح است.
اما برای جوان ارشد یا دکتر بیکار مانند بنده این جملات چیزی شبیه پوچ و بیهوده است.
شاید این جملات برای زمانیست که روسا و معلمینش با این مفاهیم تحصیل کرده اند.
جایی که افراد با سهمیه و پارتی صاحب شغل میشوند و افراد تحصیل کرده بدلیل نداشتن سابقه و رزومه از گزینش و تحصیل جا میمانند.
این مملکت فعلا جای کتاب خوانی نیست.باید بدوی تا نان پیدا کنی و شرمنده خانواده نباشی.
قبول دارم کتاب خواندن و مسافرت مفید است اما الان در این وضعیت نه!

۹۸/۱۰/۴ ۲۰:۰۹

کتاب عالی است. حیف به بهانه اسرائیلی بودن نویسنده ممنوع شده

۹۸/۱۰/۴ ۱۲:۱۱

آقای آقایاری این کتاب با همه ی ضعف ها و قوت هایش واقعا برشی از تاریخ زندگی بشر و درواقع همه ی ما است. ممنون از حسن نظر شما. امیدوارم که با خواندن این اثر، بیشتر با تاریخ زندگی انسانِ خردورز در روی سیاره ی زمین آشنا شویم.

۹۸/۱۰/۴ ۱۱:۲۴

جناب آقای عزیزی

ممنون از اینکه این کتاب ارزشمند رو معرفی کردید

من این کتاب رو دوبار خوندم و بازهم جا داره که دوباره بخونم. مطالب عنوان شده در این کتاب بسیار عالی بوده و به نظرم بابت فهم بیشتر موضوع نیاز به خواندن کتاب های تحلیلی بیشتر در مورد این کتاب هست.

قطعا انسان خردمند ارزشمندترین کتاب آقای هراری هست

اخبار روز