
حضور همیشگی میانه در لیست شهرهای با وضعیت قرمز از واپسین روزهای پارسال تا به امروز، خبر از حال نامساعد شهر میدهد. آنچه در این میان مهم است نقش ستاد کرونا و مدیریت بحران در وضعیت پیش آمده است؛ منفعل و بی تاثیر!
نکتهی مبهم ماجرا این است که ستاد مدیریت بحران دقیقا در انتظار چه اتفاقیست تا وارد عمل شود؟ آیا شرایط به اندازهی کافی بحرانی نیست؟ تا چند روز قبل که با پر شدن بیمارستان خاتم، بیمارستان برکت هم در حال خدمتدهی به بیماران کرونایی بود ولی دریغ از یک اپسیلون حرکت تاثیر گذار از ستاد مدیریت بحران. برای آگاهی از ابعاد فاجعه کافیست آمار مبتلایان و فوتیها را در ۲.۵ ضرب کنیم تا متوجه شویم وضعیت شهر شوخی بردار نیست.
از خنثی بودن مصوبات ستاد مقابله با کرونای شهرستان صددرصد معلوم بود به نقطهای که الان در آنجا ایستادهایم خواهیم رسید؛ در وضعیت قرمز و پرخطر اما بدون محدودیت. رییس ستاد کرونایی که در اوج همهگیری به همراه مدیران درجه اول شهری در محیط سربستهی عمارت (!!) شهرداری نمایشگاه افتتاح میکند چه انتظاری از شهروندانش در رعایت پروتکلهای بهداشتی میتواند داشته باشد؟ رطب خورده منع رطب چون کند؟
حضرات معزز به زعم شما چه چیزی باید اتفاق بیافتد تا وضعیت را بحرانی قلمداد کنید؟ چه تعداد از شهروندان باید در گلزار مومنین به آغوش خاک بروند تا از حضور پرشور مردم در مراسم تشییع جنازه ممانعت کنید؟ به خاطر عدم قاطعیت شما در تصمیماتتان چه تعداد از کادر زحمتکش درمان باید با کرونا درگیر شوند؟ کاش ذرهای دلتان به حال شهروندانتان میسوخت بلکه محدودیتی در ورود و خروج از شهر اعمال میکردید، اگر در شهر بچرخید با انبوه پلاکهای تهران و حومه در تعطیلات بین هفته مواجه میشوید و خب بهتر از ما میدانید که این حجم از تراکم جمعیتی برای یک شهر در وضعیت سفید چقدر خطرناک است چه رسد به شهری در وضعیت ما!
حال شهری که در فاصله 3 روز بهصورت محیر العقولی از وضعیت فوق پرخطر خارج شده و در بین شهرهای مشمول اعمال محدودیت قرار نمیگیرد اصلا خوش نیست، درد کوچک شدن سفرههایمان به اندازه کافی سخت است لطفا شما با اقدامات نسنجیده به زخمهامان نمک نپاشید، انتظار زیادی نداریم جز اینکه در قبال مصوبات خودتان منفعل نباشید شاید با چند قدم کوچک بتوانید ورق را برگردانید.
این روزهای سخت هم بالاخره تمام خواهد شد، چند ده نفر به سان مارکز از عشق سالهای [کرونا] خواهند گفت، سینه به سینه داستان سیاوشانی که با لباس کادر درمان به آتش زدند و سربلند بیرون آمدند در گوش نوادگانمان زمزمه خواهد شد، و خب عدهای هم این روزها را نه منطبق با واقعیت بلکه به میل خود روایت خواهند کرد، اما ما، ما شاید بعد از چند دهه مقصران این روزها را ببخشیم اما قطعا هرگز فراموششان نخواهیم کرد.