بالاخره خبر خوش شامگاه جمعه رونمایی شد.
خبری که بزرگ بود و دور از دسترس و غیر قابل باور.
اما شد؛ یعنی کردیم دست در دست هم، قدم به قدم، و شب و روز باهم
در زیر بارش نامهربانی ها، در زیر رگبار تهمت ها، آماج تهدید ها شدیم
اما
هیچکدام مأیوسمان نکرد چون هدف بالاتر از این هوچی گری ها و هجمه ها و ادبیات پوپولیستی بود
جوانان شهر نشان دادند می توانند خود و کارها را پیش ببرند
پس چه بهتر که به جای سنگ شدن و سد شدن مقابل خواسته های مدنی و به حقشان، همراه و همدلشان باشید و گرنه قدرت این سیل بزرگتر از شماها را هم با خودش خواهد برد.
دست های پشت پرده و صاحبان قدرت بدانید که تنگ نظری ها و تهدیدات تان روحمان را وسعت می بخشد، قوی ترمان می کند، مصمم مان می کند، چون ما شهروند این شهر هستیم و عاشقانه ترین غزل ها را با تمام وجودمان برای شهر عزیزمان می سراییم.
جلسه دیروز در حالی با غیبت آقای نماینده برگزار شد که به طور مستند و مستدل قول و هماهنگی حضور در جلسه را داده بودند (دوستم آقای احمدی تعدادی از اسناد را به معرض دید عموم گذاشتند در صورتی که این شانتاژ رسانه ای و تهمت دروغ بستن به ما ادامه داشته باشد، همانگونه که خدمت نماینده ی نماینده محترم عرض کردم ادامه ی اسناد و مکاتبات با نماینده هایشان را رونمایی خواهیم کرد.) اما همین جلسه نکات زیادی در بر داشت؛ نکاتی عمیق و قابل تأمل
دیروز تجلی اراده جوانانی بود که نشان دادند کاری که ریش سفیدان و بزرگان شهر _حال چه برای منفعت شخصی چه برای در خطر بودن موقعیت!!هایشان_ در تاریخ شهر نکرده اند و نخواسته اند بکنند این ها می توانند بکنند.
دیروز تجلی بدقولی، بد اخلاقی و بی احترامی آقای نماینده بود به جمعی مشتاق آینده روشن شهرمان با دو نماینده، دست در دست یکدیگر.
دیروز نقطه ی عطفی بود که نشان داد حلقه ی گمشده شهر ما جلوتر از تمام شعارها و وعده ها و وعیدها فقط و فقط صداقت است، صداقت
دیروز جمع کوچک اما صمیمی مان نشان داد برندگان واقعی جوانان این شهر هستند.
برنده اند که در جلسه ای که 3 ساعت و یک ربع ساعت طول کشید می شود نماینده را به چالش کشید اما کوچکترین بی احترامی ای نکرد.
برنده اند مسئولانی که به حرمت قول و عقیده شان آمدند و به جمع بی احترامی نکردند.
و بازنده اند افرادی که نام فتنه برای این مراسم بی ریای نشست خبری نهادند.
نکته مهم این که : بر فرض محال نامه نگاری ها دروغ، هماهنگی های تلفنی دروغ، پیامک ها دروغ، وجدانتان را قاضی کنید و صادق باشید که شما را به همان وجدانتان رجوع میدهم که ببینید ذره ای دروغ می گوییم که مارک دروغ به ما می چسبانید؟ اصلاً ببینید وجدانتان چه می گوید!