آقایان میعاد،شاهمحمدی، نعمت زاده، حسینی، صدری، حسینخانی،یوسفی، رجبی و سرکار خانم شیخ الاسلامی از اینکه مورد اعتماد مردم واقع شدید جای خوشحالی است و تبریک بنده را به خاطر انتخاب شایسته مردم قبول بفرمایید.
می گویند: مسئله رفتن به بهشت نیست . آموختن هنر در بهشت بودن است در هرجا که باشی . حال شورای شهر شدن نباید شماها را رسیدن به اهداف خود همان آبادانی شهر دور کند. از اینکه شورای شهر شدیم تمام شد! نه این اولین قدم بود شهر میانه و مردم خونگرم و شهیدپرور شهر لیاقت بهترین ها را دارد . شما را قسم به آن کسی که دوست دارید و می پرستید در این چهار سال باهم همصدا و همدل و هم رای باشید برای آبادانی شهر از هیچ کوششی دریغ نکنید.
دوست گرامی جناب آقای میعاد شما چند ماهی شهردار میانه بودید و به مشکلات آشنایی دارید دیگر نیاز نیست بگوییم چه مشکلاتی داریم! آقای رجبی که می گویید معاون شهردار و معاون ... شهرداری هستم خواب دیدم باید شورای شهر باشمو بزرگان شهر دعوت کرد و ... دیگر آن روزها گذشت امروز خواب نیست چه خوب و چه بد عضو شورای شهر شدید تلاش کنید تا شهر را آباد سازید . با همت و تلاش و هم صدا بودن می توان شهری آباد داشت . برادر عزیز توجه کنید در کارها نباید دوباره کاری صورت بگیرد امروز خیابانی را می خواهیم آسفالت کنیم ولی یادمان نبود که محل تیرچراغ برق را جابجا دهیم ! بنده هم قبول دارم که وظیفه اداره برق است ولی سعی کنید قبل از اجرای یک پروژه عواقب کار را در نظر بگیرید.
آقایان شاهمحمدی و یوسفی که سابقه درخشان و خوبی در کارنامه خود دارید شورای شهر به وجود شما عزیزان نیاز دارد با تجربه های ارزنده خود شهری زیبا بسازید.
آقایان صدری و حسینخانی و نعمت زاده سروران عزیز مسئولیت سنگینی بر دوش شما است امیدوارم موفق و سربلند باشید.
و اما سرکار خانم شیخ الاسلامی جنابعالی تنها نماینده زنان و دختران شهرمان هستید از حقوق زنان دفاع کنید برای این قشر لااقل پارک بانوان مجهز و لایق و در شان شهروند مهیا کنید که می دانم با خصوصیات اخلاقی شما می توانید موفق باشید.
جمله زیبا از بزرگان که می گویند:
"وقتی پرنده ای زنده است مورچه ها را می خورد
وقتی می میرد مورچه ها او را می خورند
یک درخت میلیون ها چوب کبریت را می سازد
اما وقتی زمانش برسد فقط یک چوب کبریت برای سوزاندن میلیو نها درخت کافی است
زمانه و شرایط در هر موقعی می تواند تغییر کند
در زندگی هیچ کس را تحقیر و آزار نکنید
شاید امروز قدرتمند باشید اما یادتان باشد
زمان از شما قدرتمندتر است
پس خوب باشیم و خوبی کنیم که دنیا جز خوبی را بر نمی تابد.."
پس بیایید تمامی فکر و حواسمان آبادانی شهر باشد . تمامی تلاشها در راستای آبادانی شهر باشد. چرا باید مرند از میانه گوی سبقت بگیرد ولی شهرمان درجا می زند. با این همه مشکلات چرا مردم شهرمان را عذاب می دهیم . مگر پر کردن چاله و چوله چقدر هزینه برمی دارد! همت کنید
فضای سبز در این شهر به نظر جذاب نمی رسد! امکانات شهری در حد صفر می باشد! مشکل ترافیک شهر داریم ! مشکل آبادانی شهر داریم ! و هزاران مشکل دیگر
دوستان عزیز از بنده رنجیده خاطر نشوید اگر مدیریت قوی داشتیم دیگر الان آثار انتخابات را نمی دیدیم ! بله شما که با خنده خود عکسهای یادگاری انداختید و حقوق شهروندان را زیرپا گذاشتید و شور انتخاباتی را به راه انداختید حال که مردم میانه حماسه خلق کردند شما هم حماسه خلق کنید .
شهرداری میانه ضعیف عمل کرد آیا می توان آثار تبلیغات را از بین برد ! دوستان انتخابات تمام شد و حال شما ماندید و مردم . پیشنهاد می کنم اگر قصد انتخاب شهردار دارید تا قبل از شروع بکار باهم جلساتی تشکیل دهید تا با هم یک فرد توانمند و مدیر و مدبر را به عنوان شهردار انتخاب کنید . اما بیایید این طلسم را بشکنید که نگذارید طول این مسند شهرداری چند ماهه باشد! با هم جلساتی تشکیل دهید مشکلات شهر را طبقه بندی کنید و برای آنها راه کار پیدا کنید! برای جذب سرمایه گذار چه برنامه هایی خواهید داشت ! شما از جنس مردم هستید و با مردم بیگانه نشوید! برای مبلمان شهر برنامه های خوبی می توان ارائه داد! مشکلات شهرک اندیشه را حل نمایید! آیا به یاد دارید که خیابان امام شمالی کی آسفالت شده است ! به راستی چرا عمر آسفالت کم است
می گوید:
روزی فرا خواهد رسید که جسم من آنجا زیر ملحفه سفید پاکیزه ای که از چهار طرفش زیر تشک تخت بیمارستان رفته است، قرار می گیرد و آدم هایی که سخت مشغول زنده ها و مرده ها هستند از کنارم می گذرند.
آن لحظه فرا خواهد رسید که دکتر بگوید مغز من از کار افتاده است و به هزار علت دانسته و ندانسته زندگیم به پایان رسیده است.
در چنین روزی، تلاش نکنید به شکل مصنوعی و با استفاده از دستگاه، زندگیم را به من برگردانید و این را بستر مرگ من ندانید. بگذارید آن را بستر زندگی بنامم. بگذارید جسمم به دیگران کمک کند که به حیات خود ادامه دهند.
چشمهایم را به انسانی بدهید که هرگز طلوع آفتاب، چهره یک نوزاد و شکوه عشق را در چشم های یک زن ندیده است.
قلبم را به کسی هدیه بدهید که از قلب جز خاطره ی دردهایی پیاپی و آزار دهنده چیزی به یاد ندارد.
خونم را به نوجوانی بدهید که او را از تصادف ماشین بیرون کشیده اند و کمکش کنید تا زنده بماند تا نوه هایش را ببیند.
کلیه هایم را به کسی بدهید که زندگیش به ماشینی بستگی دارد که هر هفته خون او را تصفیه می کند.
استخوان هایم، عضلاتم، تک تک سلول هایم و اعصابم را بردارید و راهی پیدا کنید که آنها را به پاهای یک کودک فلج پیوند بزنید.
هر گوشه از مغز مرا بکاوید، سلول هایم را اگر لازم شد، بردارید و بگذارید به رشد خود ادامه دهند تا به کمک آنها پسرک لالی بتواند با صدای دو رگه فریاد بزند و دخترک ناشنوایی زمزمه باران را روی شیشه اتاقش بشنود.
آنچه را که از من باقی می ماند بسوزانید و خاکسترم را به دست باد بسپارید، تا گلها بشکفند.
اگر قرار است چیزی از وجود مرا دفن کنید بگذارید خطاهایم، ضعفهایم و تعصباتم نسبت به همنوعانم دفن شوند.
گناهانم را به شیطان و روحم را به خدا بسپارید و اگر گاهی دوست داشتید یادم کنید.
عمل خیری انجام دهید، یا به کسی که نیازمند شماست، کلام محبت آمیزی بگویید.
اگر آنچه را که گفتم برایم انجام دهید، همیشه زنده خواهم ماند
با آرزوی موفقیت برای شما عزیزان