کد خبر: ۱۴۲۶۴۴
۸۱۶ بازدید
۱۱ دیدگاه (۱۲ تایید شده)

ایران در سوگ الهه، میانه در سوگ ایران

۱۴۰۴/۳/۱۷
۱۵:۴۹

از سوگ ملی تا پیدا شدن جسد بی جان الهه و یک ملت در بهت

هنوز بیست‌وهشت روز از فاجعه انفجار در اسکله شهید رجایی بندرعباس نگذشته بود که خبر گم‌شدن و سپس قتل دلخراش الهه حسین‌نژاد، دختر جوان اصالتا سرابی و ساکن تهران، جامعه ایران را در شوکی تازه فرو برد. افکار عمومی یازده روز پر التهاب را با بیم و امید پشت‌سر گذاشت تا آن‌که در ۱۵ خرداد، با اعلام کشف جسد و شناسایی قاتل، بار دیگر موجی از اندوه و خشم در فضای عمومی کشور ایجاد شد. قاتل نیز مردی اصالت اردبیلی و دارای شغل آزاد در تهران بود. این حادثه شاید اگر فضای مجازی و اینستاگرام بدین گستردگی شایع نشده نبود بدین سرعت و حساسیت ملی نمی شد و همانند سایر گم شدنها روال قانونی خود را پیش می گرفت که پر رنگ شدن این خبرخود نشان از همدردی عمیق مردم نسبت به هموطنان و اهتمام و جدیت پلیس در پیگیری صیانت از حقوق شهروندی را دارد.

شهروند ترک بودن و تراژدی تلخ مهاجرت

آنچه مرا وادار به نوشتن این چند سطر(جدای از تحلیل دلایل وقوع فاجعه هولناک قتل دختر جوانمان و بنابر اعترافات اولیه قاتل یعنی سرقت و انگیزه اقتصادی، که این امر در حوزه تخصص کارشناسان مربوطه است) کرد ، یک مشخصه مشترک مابین شهروندان مهاجر همچون مقتول و قاتل اخیرالذکر وجود دارد که هر دو از جمله خانواده مهاجران ترک به پایتخت بوده اند. بررسی‌های آمار رسمی نشان می‌دهد که استان‌های شمال‌غربی ایران، به‌ویژه آذربایجان شرقی، اردبیل و زنجان، در دهه‌های اخیر جزو استان‌های مهاجرفرست به تهران بوده‌اند که شهرستان میانه بطور غیرقابل باوری در میان تمامی ۴۸۳ شهرستان ایران، به تنهایی مقام دوم مهاجرفرستی به پایتخت را در ده سال اخیر( از قول رادیوصداسیمای ملی) و حتی شاید جزو ده شهرستان اول کشور به آنسوی مرزها را دارد. آذربایجان شرقی: در سال ۱۳۹۷، حدود ۷۰ هزار نفر از این استان مهاجرت کردند که ۳۹٪ از آن‌ها به استان تهران رفتند. اردبیل: در سال ۱۳۹۹، بیش از ۲۱ هزار نفر از جمعیت استان اردبیل به تهران مهاجرت کردند. این مهاجرت‌ها عمدتاً به دلایل اقتصادی و اشتغال صورت گرفته‌اند. زنجان: در فاصله زمانی ۱۳۸۵ تا ۱۳۹۰، از مجموع ۲۷٬۱۲۸ نفر مهاجر خارج‌شده از استان، بیشترین تعداد مهاجرت‌ها به استان‌های تهران، البرز، قزوین، قم و گیلان بوده است .حضور دو مهاجر ترک‌تبار — هم مقتول و هم قاتل — در این تراژدی، پرسش‌هایی تلخ و ضروری را درباره ساختارهای اجتماعی، فشارهای روانی و تبعیض‌های جغرافیایی و اقتصادی برمی‌انگیزد.

  • اولین سوال قابل تامل اینجاست که چرا مهاجرت گسترده عمدتاً از مناطق ترک‌نشین صورت می‌گیرد؟
  • چرا استان‌هایی مانند یزد، اصفهان یا خراسان، چنین سهمی گسترده ای از مهاجرت ندارند؟
  • چه مولفه هایی یا زیرساخت هایی اقتصادی یا شرایط زندگی و فضای فرهنگی و اجتماعی سبب مهاجرت عمده شهروندان آذربایجانی به پایتخت شده است؟
  • چرا شرایط مساوی اشتغال ، مسکن ، فضای های فرهنگی و سرمایه گذاری در استان های ترک نشین بطور مساوی تقسیم نشده است تا سالانه هزاران نفر به تهران مهاجرت نکنند؟
  • چرا هیچ درمانی برای این درد بی درمان در طول حداقل 20 سال گذشته نشده است؟
  • دولتها در راس چه برنامه های موفق پایداری برای جلوگیری از این مهاجرت به پایتخت  و مهاجرت معکوس به روستاها داشته اند و از طرحهای جهانی موفق استفاده کرده اند؟
  • آیا باید چنین موضوعاتی حتما توسط رسانه های خارجی دشمن کشور و ملت ایران مطرح شود تا صداسیما مجبور به تهیه پاسخهایی اوهام گونه و بدور از واقعیت بطن جامعه شود؟
  • آیا نهادهای حاکمیتی که امروزه نیز هرکدام دارای روابط عمومی های فعالی هستند، نباید پس از شناخت معضلات روزمره زندگی مربوط به آحاد مردم ایران و علی الخصوص شمالغرب و همشهریانم در شهرستان میانه که همه برای ساختن وطنمان کوشیده ایم و دائما در تمامی بزنگاههای حساس همچون دفاع مقدس و حتی فرامرزی، عرصه علم و فناوری و فرهنگی و یا آوردگاههای ورزشی جهانی از جان مایه گذاشته ایم ، پاسخ مناسب و درخور شایسته ای شامل برنامه های مشخص ،  ارائه راه حل برای حل مشکلات و زمانبندی برای رسیدن به هدف طرح به مردم، دعوت از افکار عمومی و مشارکت ملی بدور از زدن هرگونه اتهام و عناوین مجرمانه و حاشیه سازی برای خبرنگاران داشته باشند؟
  • آیا واقعا تحریم های جهانی مشکل اصلی عمده مهاجرت ترک ها به پایتخت بوده است یا تبعیض و بی مهری به مردمان این سرزمین؟ چرا ؟
  • آیا ما با یک بحران خاموش در زمینه مهاجرت داخلی مواجه نیستیم؟ چرا این سوالات هیچ گاه پاسخ داده نشده اند؟

آیا میانه جزو محروم‌ترین شهرستانهای ایران نیست؟

در شش ماه گذشته، تنها با استناد به اخبار منتشرشده در سایت «صدای میانه»، می‌توان تصویری نگران‌کننده از وضعیت اجتماعی شهرستان میانه ترسیم کرد؛ شهری که گویی هر روز با شکلی از آسیب اجتماعی و امنیتی دست‌به‌گریبان است. یکی از تلخ‌ترین حوادث این دوره، وقوع یک قتل خانوادگی فاجعه‌بار بود؛ پدری که سه فرزند معصوم خود را به قتل رساند و سپس خود نیز خودکشی کرد. با استناد به  مقاله ای که در ادامه از آن سخن خواهد رفت، شهرستان میانه شدیدا مستعد رخدادهای مشابه به هم و متناوب با یکدیگر می باشد که در پنج سال ابتدایی دهه هفتادی شمسی آمار پایان های خودخواسته به زندگی توسط شهروندان میانه ای بصورت پیوسته در این مقاله منتشر شده است.

در کنار قتل فوق الذکر، پنج مورد ایجاد رعب و وحشت عمومی – در مجتمع‌های مسکونی و مراکز درمانی مانند بیمارستان‌های برکت و خاتم – با حضور به‌موقع پلیس پایان یافت. همچنین در سه عملیات جداگانه، مجموعاً ۱۷ فقره سرقت کشف و عاملان آن بازداشت شدند. از سوی دیگر، کشف چهار محموله مواد مخدر شامل مقادیر قابل توجهی شیشه، پرده از فعالیت باندهای قاچاق در منطقه برداشت.

در حوزه‌ی نظم عمومی نیز، دو مورد قدرت‌نمایی خیابانی و نزاع جمعی با برخورد نیروهای انتظامی مواجه شد. اجرای حکم اعدام یک متجاوز به عنف نیز نشان‌دهنده قاطعیت دستگاه قضایی در برخورد با جرائم خشن بود. این تحرکات، از یک سو گویای حضور مؤثر نیروهای امنیتی است، اما از سوی دیگر، بازتابی تلخ از چهره‌ی نگران‌کننده یک جامعه‌ی در معرض آسیب است که به مداخلات فرهنگی، آموزش اجتماعی و سرمایه‌گذاری پایدار نیاز مبرم دارد.

همچنین آمارهای تکان‌دهنده‌ی تصادفات جاده‌ای و مرگ‌ومیر ناشی از آن در میانه، خبر از بحرانی عمیق‌تر می‌دهد؛ نه‌فقط ضعف زیرساخت‌های جاده‌ای، بلکه وضعیت نگران‌کننده فرهنگ رانندگی در شهرستان و حتی استان آذربایجان شرقی که این آمار سوانح جاده ای، تجدیدنظر فوری و طراحی راه‌حل‌های بلندمدت را از سوی نهادهای مسئول می‌طلبد.(در لحظه تنظیم یادداشت یک تصادف در محور میانه-تبریز رخ داد که خوشبختانه فوتی نداشته است)

از سال‌های فعالیت در حوزه اجتماعی و فرهنگی محتوای مقاله‌ای را به یاد دارم که محقق یکی از دانشگاه‌های علوم پزشکی اردبیل یا تبریز  در آن از پدیده‌ای به‌نام «چاله روانی» در میان ساکنان میانه نام برده بود؛ اصطلاحی برای توصیف نوعی اختلال مزمن و جمعی ناشی از فشارهای اجتماعی، اقتصادی و روانی که مرور ساده‌ی همین اخبار شش‌ماهه اخیر مهر تأییدی است بر این ادعا.

و در پایان آیا زمان آن نرسیده که برای نجات مردمان این شهر، کاری بیش از صدور بیانیه و علاج درد کرد؟ آیا شهروند ایرانی در ایران و ساکن میانه شایسته‌ زندگی انسانی‌تر در وطنش نیست؟ پایان./

منابع :

https://www.tahlilbazaar.com/news/89862

https://sppl.ui.ac.ir/article_21643.html

https://www.tasnimnews.com/fa/news/1396/12/14/1672937

متاسفانه عنوان مقاله‌ فراموش شده و موفق به پیدا کردن متن اصلی تاکنون نشده ام. نام مقاله و نویسنده آن بروزرسانی خواهد شد.

کانال تلگرامی صدای میانه اشتراک‌گذاری مستقیم این مطلب در تلگرام

نظر شما

۰۴/۳/۱۹ ۱۰:۴۵

 

تاکید من هم بشما پفیوزی سیاسی ممنوع

۰۴/۳/۱۹ ۰۹:۰۸

خسته نباشید قسمتی از مشکلات فرهنگی و مهاجرت ،بیکاری، فرهنگ حاشیه نشینی را بیان فرمودید که درست هم هست ولی این مشکلات یک نسخه ندارد چرا که هزاران درد وجود دارد ولیکن از تنگدلی طاقت گفتار ندارم درضمن اینجور وقتا همه کارشناس میشن من به شما قول میدم دو ماه بعد کسی اسم این خانم را هم نمی داند

۰۴/۳/۱۹ ۰۶:۱۲

فعلا خانم عبداللهی در برریل مشکلات میانه را با قالیباف حل وفصل میکند

۰۴/۳/۱۸ ۱۷:۲۱

بیژن عبدالکریمی حرف خوبی زده گفته این ملت تب کرده هذیان می گوید
کمتر کسی جایگاه علوم سیاست وفرهنگ بین الملل نهادهای فرهنگی وآموزشی ونحوه. قرائت‌های دینی جایگاه روانشناسی و جامعه شناسی دستگاه قضا پلیس اطلاعاتی حاکمیت نهادهای آکادمیک روابط بین آنها ونحوه تعاملات آنها و... بطور جامع می تواند بررسی کند اکثرا بازی خورده این فرایندهای داخلی وخارجی هستیم فاقددید کلان نگر هستیم فلذا اسیر سیستم شده ایم چه مذهبی چه غیر مذهبی

۰۴/۳/۱۸ ۱۶:۵۲

آسمان به ریسمان بافتن اسمش نویسندگی نیست قاتل هر که باشد قابل ترحم نیست فقط لاشخور نباشید وقتلهارا سیاسی نکنید چند سوال
میترا استاد را چه کسی کشت زن نبود ؟ یا جوان نبود؟قاتلان عجمیان ها و آرمان علیوردی ها هستند
در ضمن آنها که پلیس آتش زدند و کتک زدند باید به فکر امنیت جامعه هم بودند؟
لاشخوری سیاسی ممنوع

۰۴/۳/۱۸ ۱۳:۴۹

زیبا نگاشتی رامین عزیز...
ولی...میانه الگوی کوچک و‌جزیی از کل ایران است...
به غیر از معدود شهرهایی که همت مردم در کنار مسئولین کاردرست و شایسته باعث یکسری رشد و شکوفایی های محدودگردیده است، پارادایم حاکم بر کل کشور و‌میانه عقب ماندگی و درجا زدن و فساد سیستماتیک و حیف و‌میل منابع سرزمینی و تصمیمات غلط و پرهزینه و اقداماتی در راستای خلاف نفع ملت و امثالهم میباشد.
سالها بوده وهست...
هیچ چشم انداز مثبتی هم وجود نداره
چون لایه سخت قدرت کوچکترین تغییر و اصلاحی را برنمیتابد.

۰۴/۳/۱۷ ۲۲:۴۸

متن بسیار خوبی نوشته شده و واقعیت ها را گفته اند ولی راه حل چیست ایجاد اشتغال و فرصت های سرمایه گذاری در میانه بسیار مهم است اتحاد دو نماینده با فرماندار و امام جمعه خیلی مهم است هر چهار نفر دور هم بشینند و به کمک کارشناس ها و نخبگان شهر راهکار پیدا کنند.

۰۴/۳/۱۷ ۲۲:۴۵

شهر میانه با وجود دو نماینده مجلس از اول انقلاب ، متاسفانه همیشه نماینده ها ، نماینده دولت و حکومت بوده اند نه نماینده مردم میانه ، فقط حاج آقا حججی بخاطر مردم مدتی تلاش میکرد بعد از ایشان نماینده ها به دولت ها و به وزیرها و به رئیس جمهورها چاپلوسی میکردند و بخاطر شهرستان میانه خودشان را بیشتر مراعات میکردند نکند شورای نگهبان دور بعد رد صلاحیت کند نکند وزیر ناراحت شود نکند فلانی ناراحت شود و .......
فقط یکبار مهندس کیافر معترض بود اون هم نه بخاطر مردم میانه بلکه بخاطر حزب و جناح خود و شهرستان میانه در این ۴۷ سال مظلوم مانده است عده ای برای اتوبان اعتراض نکردند عده ای بالای ۲۰ سال است پروژه ها را طولانی کردند و متاسفانه هیچ نماینده ای حاضر نیست بخاطر مردم ، هزینه کند و آبروی و اعتبار و سواد و تجربه خود را برای جوانان میانه اختصاص دهد.

۰۴/۳/۱۷ ۲۲:۰۳

سلام و سپاس از توجه مهندس علیزاده بزرگوار، در تایید اظهارات شما اضافه کنم آنچه فقط هر چهارسال یک بار شاید  در مناظره های تبلیغاتی ریاست جمهوری مطرح شود،  مسئله تبعیض و ناعدالتی در تقسیم منابع ملی در استانهای مرزی کشور است. آدم فکر می کند مبادا ایرانی نیستیم یا جزو اتباع  که چنین بی مهری هایی صورت می گیرد. این درد کی درمان خواهد شد؟ مردی باشد به نمایندگی از دستگاههای حاکمیتی به سوالات بالا جواب بدهد. امکان ندارد. چون فرهنگ پاسخ گویی توسط نهاد مسئول در کشور ما وجود ندارد و افکار عمومی جز در بزنگاهها هموطن نیستند و احتمالا  اتباع بهترین کلمه برای ما باشد.

۰۴/۳/۱۷ ۲۰:۲۰

با عرض سلام و احترام
هر پدیده‌ای در دنیای امروزی دلایل مختلفی دارد و به قطعیت نمی‌توان در خصوص دلیل یک پدیده‌ای سخن گفت. متاسفانهه طی سال‌هایی اخیر تعداد زیادی از شهروندان میانه به شهر‌های دیگر (عمدتاْ به تهران و شهرهای حومه تهران) مهاجرت کرده‌اند. هر چند که دلیل مهاجرت اکثر مهرجرین؛ بیکاری و مشکلات معیشتی بیان می‌شود ولی به نظر اینجانب دلیل اصلی مهاجرت؛ فرهنگ نامناسب ما میانه‌ای می‌باشد. ما به جای اینکه بستر سرمایه‌گذاری را در شهرمان فراهم کنیم؛ سعی می‌کنیم سرمایه‌گذاران را از شهر فراری بدهیم. تعداد زیادی از میانه‌ای‌ها در تهران در سمت‌های خوب مدیریتی قرار دارند ولی هیچداک حاضر نمی‌شوند به میانه برگردند. دلیلش هم فرهنگ عمومی مردم؛ حسادت؛ حرف درآوردن برای آدم‌های موفق و کارآفرین و موارد مشابه هست. ما قدر داشته‌هایمان را نمی‌دانیم و آن‌وقت حسرت شهرهای دیگر را می‌خوریم.

۰۴/۳/۱۷ ۱۹:۵۵

با عرض سلام،ادب و احترام خدمت دوست و برادر عزیزم جناب مهندس مهاجری

مقاله ای که زحمت تالیف آن را کشیده اید و به بهترین نحو ممکن با شرح جزئیات بصورت مفصل به آن پرداخته اید این نکته را به ما یادآور می شود که منبع و منشاء اکثر مشکلات ریشه در کلمه فقر و نداری دارد که متاسفانه در شهرمان با توجه به آمار بالای جوانان جویای کار که اکثرا نیز تحصیلکرده و دارای مدارج بالای دانشگاهی می باشند و راضی به کار در سطوح پایین نیز هستند اما متاسفانه بستر مناسبی برای اشتغال این عزیزان فراهم نیست زیرا اگر ... عزیز در طول سالیان متمادی بجای تکرار حرف و شعار مشغول برآورده ساختن قولها و وعده هایی که خود هر دوره می دادند بودند مطمئنا امروز با وضعیت متفاوت تری روبرو بودیم.

 

اخبار روز