کد خبر: ۱۵۲۸۵
۱۱۰۷ بازدید
۳ دیدگاه (۳ تایید شده)

دموکراسی هراسی، گریز از خرد جمعی (3)، "پس مشکل کجاست؟"

۱۳۹۲/۷/۱۶
۱۷:۰۲

پس مشکل کجاست؟

چه کسی است که چربیدن نظر یک جمعِ ترجیحاً عاقل به یک فرد خودعقل­کل­انگار را انکار کند؟ کدام عقل سلیمی می­پذیرد که وسعت و تسلط دید یک پنجره از یک پدیده، از جمع پنجره­های باز شده از زوایای مختلف به روی به آن، بیشتر باشد؟ خارج از حوزه منطق، در کدام حوزه پاسخ این معمای حیرت آور را بایستی جستجو کرد؟ این که افکار عمومی مخصوصاً در مجموعه­های خُردتر و باخِردتر، کمتر و یا به ندرت اشتباه می­کنند را چرا بایستی منکر شد؟ به واقع، غریب ماندن به این حقیقت در جامعه ما، چه دلایل موهوم و توجیهات غیرعاقلانه­ای دارد و این واقعه، چه صدمات جبران ناپذیری به یک مجموعه و در کل به یک جامعه می­تواند وارد آید؟

دلایل این پدیده شوم را در حوزه ضدارزش هایی که با استحاله در بستر زمان، جای ارزش های واقعی دینی و انسانی را گرفته و با کمال ناباوری به سنگ محک تفوق انسان ها بر هم تبدیل شده اند، بایستی جستجو کرد؟ دلایل عمده گریز و هراس از خرد جمعی را می­توان در  موارد زیر خلاصه نمود:

 

1 خود عقل کل انگاری مسؤلین

مسلم است که بیشترین شناخت از داخل یک چهاردیواری را افراد داخل آن دارند و قضاوت، تفسیر و در نتیجه تصمیم درست­تری می­توانند اتخاذ کنند. روشن است که افراد در اغلب زمینه­ها، از جمله از لحاظ درک شرایط و موقعیت اطراف خود، تفاوت­های فکری عمده ای دارند و برخی افراد به لحاظ دارا بودن از بهره هوشی بالاتر و یا تجربیات بیشتر، فهم و تحلیل بالاتری نسبت به برخی پدیده­های اطراف خود (لزوماً نه همه آنها) برخوردارند. علاوه بر این، میزان و مدت نزدیکی و درگیر بودن فرد با یک موضوع، درک فرد از آن را بالاتر می­برد. بنابراین، چگونه شخصی صرفاً به واسطه برخورداری از یک مسولیت می­تواند در همه زمینه­های آن تسلط بیشتری از سایرین – و به ویژه افرادی با هوش بالاتر، زمان و میزان نزدیکی بیشتر به یک موضوع در یک مجموعه- داشته باشد و بی نیاز از مراجعه به نظرات صائب و سازنده داخل آن مجموعه باشد؟ مضافاً این که مجرای انتخاب و یا اغلب انتصاب آن مسول خالی از بحث و شبهه هم نیست و گاه از ممر شایسته و مناسبی هم صورت نگرفته است، لذا برخورداری از فراست و تسلط نسبی هم در وی انتظار نمی­رود. اصلاً، چه معیار و چه ابزاری برای اندازه گیری میزان نبوغ و نیز عقل کل بودن یک فرد و یا یک مسول وجود دارد که برخی خود را عقل کل بدانند؟ عدم درک این شرایط توسط یک مسول، وی را به سمت خودشیفتگی و خودعقل­کل­انگاری -گاه ناخواسته- سوق می­دهد. امواج تملق اطرافیان، تقدس­بخشی و نابغه­انگاری مردم عامی نیز از عواملی تأثیرگذار بر این تخیل واهی می­باشند. خودشیفتگی و عقل­کل­انگاری از بیماری­های اجتماعی آشکار و گاه نهفته برای خود فرد، می­باشد که در برخی مسولین ما هم پدیدار شده و آنها را به سمت و سوی هراس از مراجعه به خرد جمعی و گاه مقابله با آن رهنمون می­کند. طبیعی است که به لحاظ پنهان بودن این معضل برای خود مسول، نیاز به آگاه­سازی جدی آنان وجود دارد. خودعقل­کل­انگاری یک بیماری پنهان فردی است که در نهایت ممکن است ختم به یک معضل اجتماعی به نام دیکتاتوری ­شود.

 

2 منفعت طلبی کوتاه مدت و بلند مدت شخصی و جناحی

این روحیه که یک فرد مسول بایستی از لحظه لحظه دوران مسولیت و از کوچکترین فرصت های سودجویانه، استفاده کند، به شکل آزاد دهنده ای رایج است. این واقعیت که هیچ میزی به هیچ مسولی وفا ننموده، حققتی است پذیرفته شده در جامعه ما که از عدم ثبات مدیریتی و نیز عدم دقت در انتخاب مدیران و غیرشایسته سالاری و همیندموکراسی هراسی و مراجعه به رأی فردی ناشی می شود. بنابراین، از شخص گماره و وابسته انتظاری جز خوش خدمتی و سودرسانی به گمارنده نمی رود و بدیهی است که در این رهگذر منفعت های رنگارنگ آنی و زمانبر که نصیب یک مدیر خواهد شد، غیر قابل چشم پوشی است و مسولین ضعیف النفس طبعاً از آن نخواهند گذشت. در واقع وارونه دیدن حقایق، دلیلی غیر از جهت گیری کلی مسول برای رسیدن به مطامع ندارد.

 

3 – اقتدارگرایی و به رخ کشیدن قدرت

بعضی ها اعتقاد ندارند که قدرت واقعی دست مردم است و نمی خواهند این انتخاب را به آنها واگذار نمایند تا قدرت مردم درک شود. وحشت از آگاهی مردم از حق واقعی خود، سبب می شود تا تصمیم گیری های فردی به جای جمع در جامعه نهادینه و به فرهنگ و کلیشه تبدیل شود. تصور این است که واگذاری انتخاب به صاحبان واقعی قدرت، آنها را در مقابل مسولین جری تر و پرسشگرتر می سازد. آگاه نمودن مردم از حق طبیعی خود، هراسی است که همواره در طول تاریخ بر حاکمان مستولی بود. گرفتن دایمی اراده انتخاب از صاحبان این حق، تبدیل به یک عرف متداول و عادت ناموزون در طی زمان خواهد شد و تخیل مردم از قدرت انتخابگر را به شکل کاذب می ازاید. بنابراین، برای هر قدرت­طلب مسول، اعطای قدرت به سایرینی چون مردم، آزاد دهنده خواهد بود. در واقع، با این سلب اختیار، قدرت به رخ مردمی کشیده می شود که حاکم را به جای مدیر به عنوان مافوق می بینند. دردناکتر این که چنین تصوری در دنیای کنونی در حال انقراض و در جامعه ما در حال قوت گرفتن است.

 

4- .......

 

پایان بخش سوم

 

ادامه دارد

 

قسمت اول دموکراسی هراسی، گریز از خرد جمعی (1)

قسمت دوم دموکراسی هراسی، گریز از خرد جمعی (2)

 

کانال تلگرامی صدای میانه اشتراک‌گذاری مستقیم این مطلب در تلگرام

نظر شما

۹۲/۷/۱۷ ۰۴:۰۰
[quote name="مهدی چهره"]ایجاد دموکراسی از پایین به بالا است و اولین قدم آن قانون مداری است، در کشوری که مردمش قانون را رعایت نکنند تحت هیچ شرایطی هیچ نظام حکومتی نمی تواند دموکراسی بر قرار کند. آنان که داعیه ی دموکراسی دارند اگر واقعا می خواهند به ثمر برسد تلاش کنند مردم قانون مدار شوند.[/quote]

با سلام و احترام
منظرتون مشخص نمی باشد از پایین به بالا مفهومی ندارد ور در مورد کشور عزیزمان ایران و ساکنان آن صدق نمی نماید نمی توان به راحتی اظهار نظر نمود و قانون گریزی مسئولین محترم را به کل جامعه بسط داده و اعلام نماییم اگر مردم قانون مدار باشند این مسئولین بهتر خواهند شد. آنچه که در این بحث جای تامل دارد حضور تعدادی از ناآگاهان در پست های کلیدی واحد می باشد و هیچ دلیلی غیر از بی توجهی به تعهد و تخصص در انتخاب از سوی روسا نمی تواند داشته باشد و .... مردم پاسخگوی انتخاب دیگران نیستند و حتی با اندکی تخفیف می توان اعلام نمود منتخبین هم از لحاظ پاسخگویی در رده پایین ترین قرار می گیرند و قسمت اصلی پاسخگویی از ناحیه منصوب کنندگان است
۹۲/۷/۱۶ ۱۹:۰۵
[quote name="مهدی چهره"]ایجاد دموکراسی از پایین به بالا است و اولین قدم آن قانون مداری است، در کشوری که مردمش قانون را رعایت نکنند تحت هیچ شرایطی هیچ نظام حکومتی نمی تواند دموکراسی بر قرار کند. آنان که داعیه ی دموکراسی دارند اگر واقعا می خواهند به ثمر برسد تلاش کنند مردم قانون مدار شوند.[/quote]

جناب آقای چهره عزیز. بخش ۱و۲ را دقیق مطالعه فرمایید. حرفتان متین است. من در عجبم که در قانون مدارترین و باذکاوت ترین مجموعه ها این ترس از دموکراسی در جامعه ما شدیدتر می شود. هراسی از دموکراسی در سطوحی که مردمی عامی تر اند تقریبا به صفر می رسد.
۹۲/۷/۱۶ ۱۳:۲۲
ایجاد دموکراسی از پایین به بالا است و اولین قدم آن قانون مداری است، در کشوری که مردمش قانون را رعایت نکنند تحت هیچ شرایطی هیچ نظام حکومتی نمی تواند دموکراسی بر قرار کند. آنان که داعیه ی دموکراسی دارند اگر واقعا می خواهند به ثمر برسد تلاش کنند مردم قانون مدار شوند.

اخبار روز