قسمت پنجم - ادامه دلایل رواج دموکراسی هراسی در جامعه
7– سوء تعبیر از خرد جمعی به شورش جمعی
با این که در اصل27 قانون اساسی کشور نیز پیش بینی شده است که "تشکیل اجتماعات و راهپیماییها بدون حمل سلاح، به شرط آن که مخل به مبانی اسلام نباشد، آزاد است" اما حتی وحشت از ابراز نظر بدون راهپیمایی نیز به کابوسی برای مسولین مبدل شده است، چه رسد به اعتراضات و تجمعات مدنی و صنفی محدود. در واقع، کابوس و وحشت از اعتراض و یا حتی اظهار نظر جمعی در مورد یک مسأله، هنوز در بسیاری از مسولین بلند پایه و خرده پا وجود دارد. هنوز به این بلوغ و باور واقعی نرسیده ایم که گاه گوش سنگین یک مسول را بایستی با مشت و فریاد و یا حتی اعلام تصمیم گروهی، شنوا کرد. همین واهمه سبب میشود تا مراجعه یک مسول به خرد جمعی به معنای مقدمهای بر رواج شورش جمعی تلقی شود. خرسندی افراد یک مجموعه از به کرسی نشستن نظرشان به جای عقیده ناثواب، ناپذیرفته و آلوده به ملاحظات سودجویانه یک مسول بالارتبه، چنین تصوری را در مسول ایجاد میکند که نکند هر نوع عقیدهای خارج از چارچوب منافع وی، پس از این به این شیوه تحمیل و مطامعش را به خطر اندازد، بنابراین چنین مخاطرهای را مرتکب نشده و حق انتخاب را از یک مجموعه به واسطه سودخواهی خود به بهانه های مختلف واهی از آن سلب میکند.
8 – کم اطلاعی و بیفراستی و یا هوش سیاه در مسولین
رسیدن یک مسول به مقام مسولیت، دلیلی بر برخورداری وی از هوش و عقل برتر اجتماعی و سیاسی و ... نیست. گاهی نیز مسولین از نوعی بیاعتنایی، بیحوصلگی و بیمسولیتی نسبت به مسولیت خود برخوردارند که هر دو این عوامل سبب می شود توانایی دقت و نمرکز کافی روی وظایف محوله و مسایل پیرامونی نداشته باشند. چه بسیار مسولینی که به عنوان عناصری بیخاصیت و بیبر در مجموعههایی مهم و حیاتی مشغول به ناخدمتیاند و درک و اطلاعاتشان از مقولههای خطیر اجتماعی و مردمی و مدیریتی در سطحی پایینتر از خود مردم قرار دارد. در اغلب جوامع توسعه یافته، مسولین از بین نوابغ یک منطقه یا یک مجموعه برگزیده میشوند نه افرادی باقوم و خویش زیاد، توان مالی و لابیگری بالا و معیارهایی شخصی و گاه چهرهای و ظاهری که ارتباطی به مدیریت نداشته و تنها یک ویژگی و مختصات فردی به شمار میرود. صد البته برخی معیارها نیز به طور ساختگی و بر خلاف درون آلوده شخص و تحت فرهنگ ریاپسند رایج در جامعه، فرد گرگصفت را به لباش میش مینماید، برای این قبیل افراد تراشیده میشود. همین کج معیاری در انتخاب مسولین در جامعه افرادی را به مسولیت میرساند که نه تنها از سطح آگاهی و ذهنی همسطح با مردم عامه برخوردار نیستند، بلکه در سطحی بسیار پایینتر قرار داشته و معضلات بعدی از جمله تنفر مردم از مسول را به وجود میآورد. برخی دیگر، به لحاظ داشتن هوش سیاه، همواره از توان ذهنی منفیگرانه و خودخواهانه خود در جهت منافع شخصی حرکت کرده و به دلایلی که در بندهای قبلی به آن اشاره شد، با لحاظ کردن ملاحظات سودمندانه خود از پذیرش واقعیتی چون تبعیت از خرد جمعی سر باز میزنند.
...... ادامه دارد
در بخش های بعدی به پیامدهای شوم و فاجعه بار این پدیده در جامعه پرداخته می شود.