توجه: این مقاله در ادامه مقاله دموکراسی هراسی، گریز از خرد جمعی است که در صدای میانه منتشر شده است.
پیامدهای شوم و فاجعه بار دموکراسی هراسی (1)
1 – ناشایسته سالاری
هراس از دموکراسی را به نوعی هراس از شایسته سالاری یا به نقلی صریحتر، وحشت از شایستگان بایستی عنوان نمود. تمایل تصمیمگیرندگان به رفیق سالاری، ستادسالاری، حزبسالاری، فامیل و آشناسالاری در واقع اشتیاق آنها را به کسب و یا از دست ندادن پایگاه و ستاد در جایجای سیطره مسولیت خود، برای بهرهبرداریهای خودخواهانه در حال و آینده، نشان میدهد. کابوس اعطای مسولیت به افراد غیروابسته، دارای استقلال رأی و عقیده، زیردست محور و نه مطیعِ محضِ بالادست که خروجی یک همهپرسی در سطحی کوچک و البته واقعیتر است، همواره در مقابل مطامع مدیران بالارتبه قرار داشته است. کما این که به همین دلیلِ روشن، شاهد روی کار آمدن اطاعتپذیرترین افراد به جای شایستهترینشان بودهایم و پیامدهای همین ناشایستهسالاری که در ادامه همین گریز از مراجعه به خرد جمعی است، در کج روی و انحطاط غیرقابل جبران و حتی سقوط و انقراض یک مجموعه، نمود مییابد.
2 – بیانگیزگی، کمکاری و بیمسولیتی زیردستان
گویند شتری در هنگام مرگ صاحبش که از وی حلالیت میطلبید، تنها از یک رفتار صاحب نگذشت و آن بسته شدن افسارش به دم الاغی بود که شتر را ناخواسته ولی دانسته به کوره راه کشاند. آن هنگام که زیردست(ان) خود را از لحاظ ذهنی، هوشی، عقلی و توان تصمیم گیری در مقامی بالاتر از مسول میبیند، انگیزه پیروی و کار برای مجموعه با سرعت و سهولت ذوب میشود. افراد مجموعه به زودی راههای فرار از مسولیت و کلاه گذاشتن سر آن را فرا میگیرند و خروجی این نوع کمکاری و بیکاری و ناکارآمدی، چیزی جز زوال یک مجموعه و رواج فرهنگ تنپروری و بیتعصبی نخواهد بود.
3 – موج نارضایتی دایمی در مجموعه
تصمیمگیریها و عملکرد مدیر ناشایسته در مقاطع و موقعیتهای مختلف، به لحاظ عوامل پیچیدۀ ناشی از همان ناشایستهانتصابی، افراد مجموعه را به طور مکرر و دایمی آزار خواهد داد و به نوعی نارضایتی و به آتشی زیر خاکستر تبدیل خواهد کرد که ممکن است به گونهای ناهنجار غلیان کند. این نارضایتی در مقاطعی که افراد خود را بیاثر و بیچاره مییابند، به نوعی استهزاء و خنده تلخ در مقابل اعمال آشکار و پشت پرده مسول که هرگز از دیدگان تیزبین پنهان نخواهد بود، مبدل می شود. در پس این مسخرهنگری، انبوهی از کینه و نفرت تلنبار میشود که مخاطبش مسول مستقیم و در سطحی بالاتر مدیر تصمیم گیرنده و خردهپایانشان خواهد بود که دیر یا زود به شکل گاه غیرقابل پیشبینی و انتظار، جلوهگر خواهد شد.
4 - صرف سرمایهها و انرژی مجموعه در مبادی نامربوط
درخواستها و توقعات از یک مدیر منتصب از مصدر اصلی قدرت، از همان روزهای نخستین به سوی وی گسیل میشود و کوچکترین اثراتش در از بین رفتن و صرف منابع مالی، تجهیزاتی در جهت مطامع ستادی و گاه شخصی متبادر میشود. هر امری بایستی مطاع باشد و الا قدرت مصنوعی اعطا شده تبدیل به عدم حمایت و قطع عنایت از سرچشمه مقام بخش و قدرت دهنده خواهد شد. تمام امکانات و توان مادی در برآوردن امیال مسول بالارتبه و اطرافیانی میشود که با ترفندهای مختلف مسول را به خود مدیون نموده و زنجیری از جنس بندگی بر گردنش انداخته اند. بنابراین، بارها شاهدیم که یک مجموعه ماهیت اصلی خود را به مرور زمان از دست داده و از یک مجموعه مثلاً علمی به ورزشی و یا ورزشی به ستادی تبدیل شده است.
5 – گسیل منصوبین و نزدیکان ناشایسته به مجموعه
مسول ناشایسته و وابسته منتصب، یک راه و آن هم اطاعت محض پیش رو دارد و بس. قول و قرارها و توصیهها و بدهبستانها و معاملات قبل از انتصاب تا خرخره تزریقش میشود و البته به آنها اکتفا نشده و در طول دوره تصدی مسولیت بیوقفه تحویل و تحمیل میشود و مسول ضعیفالنفس که افق دید و تخیلش تنها تا انتهای مال و مقام ناچیز و زودگذر قد میدهد، چاره و ذهنیتی جز اطاعت بی پرسش و سوال و اجرای اوامر ندارد. افراد ناشایسته شماره 2 و 3 و n از داخل مجموعه به قدرت رسیده یا از خارج از آن توسط ریز و درشتهای مصدر مقام بخش تحمیل میشوند و استخدام و انتصاب فامیلها، همشهریها، همروستاییها، همسایهها، همحزبیها، همکاسهها و همآخورها آغاز و تا بند آمدن نفس مسول وابسته، بند نمیآید و فاجعهای به وجود میآید که ابعاد دهشتناک آن خارج از تصور است و به یک معضل اجتماعی پیچیده مبدل میشود که حل آن جز با undo زدن تا رسیدن به مکان صفر اولیه ممکن نخواهد بود و به فرض محالِ رسیدن به نقطه صفر اولیه، چیزی جز زیان غیرقابل جبرانِ فرصتی، در این زمانه پیش رونده با سرعت نور، عاید مجموعه نگونبخت نمیشود.
.... ادامه دارد.