پیامدهای شوم و فاجعه بار دموکراسی هراسی (2)
6-باب شدن فرهنگ اربابگزینی، چاکرنشانی و رعیتپذیری
دموکراسیهراسان نیک میدانند که فریفتن عوام و گاه خواصَ سادهلوح کار چندان دشواری نیست. گاه رفتار ناپسندیده و غلطی چنان بزک شده و به مرور زمان به شکلی بسیار عادی، در لابلای فرهنگ جامعه جای میگیرد که توده افراد آن جامعه حتی به فکرشان نمیرسد تا در مورد وجود و فلسفه آن فکر کنند و این حکایت همان کرمی می شود که به کثافت عادت کرده، بی آن که به مخیله اش راه دهد که جای بهتری نیز میتوان به سر برد. پدیده اربابفرمایی و رعیتپذیری و نداشتن حق دخالت، انتخاب و یا اعتراض در حیطه اختیارات افراد، از قدیمالایام بوده و در عصر حاضر نیز متأسفانه در جامعه ما تبدیل به کلیشه شده است. کسی حتی حق انتخاب را برای خود قایل نیست و دور از دسترس میبیند و چشم بر دهان اربابی میدوزد که او را صاحب فکر و عقیده خود میپندارد. دموکراسیهراسان، با ایجاد چنین فضایی و گل آلود کردن چنین آبی، ماهی جاننثارنشانی را صید میکنند و چاکرمگوها بر منصب وابستگی و بلهقربانگویی بیوقفه تکیه میزنند تا حتی اگر گذرا هم باشد نفس آلوده خود را با لجن قدرتِ پوشالیِ آلوده به ثروت اندوزی حرام، سیراب کنند. رفته رفته این شکل از انتصابات به کلیشه ای پذیرفته و عادت شده مبدل و نهادینه میشود و غیر از آن، گزینه دیگری به فکر افراد خطور نمیکند.
7 – پرورش سلسله وار گردن کلفتان و خودبزرگانگاران
مدیر بالا رتبه با سلب حق و اختیار طبیعی افراد یک مجموعه، به گردنکلفتی خودمدار مبدل میشود. ذهینت و تصور مردم از وی غولی است با قدرت جادویی که هر لحظه میتواند از چراغ خارج و تصمیمی غیرقابل برگشت که هیچ احدی را یارای مقابله با آن نیست، اتخاذ کند. تصویری از یک موجودی بیمخ و بیمنطق تا یک انسان عاقبت بین و خیرخواه در اذهان شکل مییابد. مدیر بالا رتبه کم کم باورش میشود که از قدرتی لایزال برخوردار است و این گونه میشود که نه توصیه خدا و نه خواسته خلق خدا را برمیتابد. آنچه میخواهد میکند و با چاکرنشانی بر مسندهای مسولیت به فرعونی غیرقابل کنترل تبدیل میشود و این مدیر و مسولین منصوبش مثال الاغی میشوند که ملانصرالدین به بالای پشت بام برد و با هیچ ترفندی نتوانست پایین آرد. این الاغ های بالارفته بر بام، به این آسانی و بدون صرف انرژی پایین نخواهند آمد و چه بسا با سم کوبیدن به پشت بام هم خود و هم مجموعه زیر دست را به کام هلاکت بکشانند.
8 – ایجاد خرابی وسیع در مجموعه هنگام وداع مسول با پست
چنین مدیرانی که نه بر حسب لیاقت بلکه بر حسب معامله با مسول بالادست به مسند رسیده اند. با قطع حمایت بالادست و یا تغییر وی، دچار تزلزل موقعیتی شده و خود را در معرض تحویل مجموعه به فرد دیگری می یابند. تکاپو و تلاطم برای نجات و سم کوبیدنها بر پشت بام آغاز میشود و در ابتدا وارد به قول خود لابی کری با افراد مختلف شده و بعد از قطع امید از هر جا به دیوانه ای با شمشیری برهنه مبدل میشوند و هر جا را که در مجموعه حساستر مییابند به ویرانی میکشند. انتصابات دم و بازدم های آخر، جز خرابکار،نابخرد و ناکارآمدنشانیهای مضحک و پایگاهسازیهای سست و بیبنیه چیزی بیش نخواهد بود. اذیت و آزاد افراد صاحب فکر و اندیشه آزاد از آخرین تیرهای ترکش مدیران این چنینی است که تمام بغض و کینه خود را بر سر زیردستانی بی دفاع ولی صبور و مستحکم خالی میکنند و مجموعه ای که به فرد جانشین می رسد چنان کلاف سردرگمی می شود که باز کردن آن سال ها به معمای پیچیده تبدیل و از سوی دیگر تسلسل ناشایسته سالاری باعث افتادن مجموعه از چاله به چاه و از چاه به دره و از دره به پرتگاه میشود.
.... ادامه دارد
در بخش نهایی به راه حل ها و پیشنهادها پرداخته خواهد شد.