بخش آخر از مقاله - دموکراسی هراسی، گریز از خرد جمعی
راهکارها و پیشنهادها برای خروج از دموکراسی هراسی
1 – بیدارسازی مسولین
هراس از دموکراسی را عمدتاً بایستی در مسولین تصمیمگیرنده جستجو کرد. هر چند این ترس واگیردار، به زیردستان با احتمال بیشتر و به مردم عادی با احتمال کمتر نیز قابل سرایت است. گاه حتی مردم عامه نیز از این عطیه الهی و حق مسلم انسانی هراسی بیدلیل دارند. عمده کسانی که از این واهمه در امان اند، اقلیت و خواص آزاداندیش و هوشمند و البته دور از مرکز تصمیم و قدرت اند. خلایق اکثریتی نیز با واژه خردجمعی و همه پرسی بیگانه اند و یا تنها تصور مبهمی از آن در مخیله دارند. بنابراین راهی که به تصور میرسد، آگاهسازی و بیدارسازی مسولینی است که یا خوابند و یا خود را به خواب زدهاند. در این میان نقش خواص دگراندیش و صاحب تفکر پررنگ تر از همه مینماید. در واقع مسول بایستی تمایل به بیداری و گوشی شنوا داشته و از تمایلات خودخواهانه و حزبخواهانه اش صرف نظر و صلاح مردم را به مصلحت خویش ترجیح دهد و الا میخ آهنین در سنگ نخواهد رفت.
2 – اطلاع رسانی به مردم
در این زمینه نیز، وظیفه سنگین به عهدۀ خواص اندیشمند مورد پذیرش عامه مردم است که با روش های مختلف به تبیین دموکراسی و همه پرسی و مردم سالاری پرداخته و آنها را بر حق خویش و از عواقب و پیامدهای ناگوار تکگوییها و فردیگزینیهای مصلحتی آگاه سازند. این بخش ممکن است از بند اول نیز به علت تعدد و تطور مردم مشکلتر باشد. با این حال رسانهها میتوانند نقشی حیاتی در این بین ایفا کنند.
3 – توصیه مسولین به تقویت نفس
اطلاع رسانی به مسولین از لزوم و مزایای همه پرسی و مراجعه به خرد جمعی، هر چند لازم ولی برای تغییر در رفتار آنها کافی نیست. گاه مسولین از همه ناگواریها آگاهی دارند ولی نفس ضعیف و خواهشهای زودگذر و بده بستانهای شخصی و جناحیشان اجازۀ خروج آنها از وحشت دموکراسی را نمیدهد. گاه تصور مسول از تصدی مسولیت، بستری برای دشت کردن نام و نشان و قدرت و ثروت است نه خدمت صادقانه به مردم. در چنین شرایطی که مسول از چنین ذهنیت مسموم و مذمومی برخوردار است، تصحیح و تعلیم او به فاصله گرفتن از منفعتهای ناچیز دنیوی کاری است بس دشوار و گران. در این بین، نقش عالمان دینی در توصیۀ این افراد برای تقویت نفس و گاه برخورد قاطعانه و بیدارگرانه صاحبان مسولیتهای این چنینی در جامعه پررنگتر مینماید.
4 – پرهیز مسولین از خودمحوری و نزدیک نوازی
چگونه باید به مسولی آموخت که برای به نوا رساندن خویشتن و اطرافیانش به قدرت نرسیده است؟ تا زمانی که چنین فرهنگ جائرانه و خودمدارانهای در جامعه جاری است، انتظار تغییر مثبتی نمیتوان داشت. به راستی این تمایل دهشتناک به خوردن و خوراندن به نزدیکان، ستاندن و بخشیدن به خودیها، حکومت و دامنهگستری آن با وابسته نشانی، چگونه در این جامعه مدعی تمدن و تشرع، ریشه دوانده است؟ و صد افسوس که این رفتار، چنان جزئی از تار و پود جامعه شده که قبولاندن غلط بودن آن به مردم و مسولین دشوار مینماید.
5 – پرهیز مسولین از مشاورین مغرض
امان از مشاورین بیوجدان، مغرض، کج اندیش و مریضالنفسی که جهتگیری لفظی و عملیشان بر اساس درک ناقص و غرور عقلکلانگارانه کاذبشان است که در مسموم کردن ذهن مسولین، کلیدیترین و خائنانهترین نقش را بازی میکنند. دروغ پردازی، ذهنیت و تخیلمحوری و تأثیرپذیری آنها از سایر منفیانگاران و منفعتجویان را هم با آنها اضافه کنید، تا مشخص شود چگونه یک واقعیت قلب و منحرف و هراس از دموکراسی چگونه از آنها با مسول منتقل و صدچندان میشود. مشاورۀ نامناسب چنین باوری را به مسول دیکته میکند که مردم شعور برترگزینی و شایستهطلبی نداشته و به مصلحت خود واقف نیستند و هدایت آنها را به عهده اطرافیان مشاور شناور در حباب خودبرتربینی و خودنابغهپنداری واگذار نمود. چرا که به زعمشان، لمس کورکورانه از یک شیء و توصیفشان از تصور شیء لمس شده، از حقیقتی که افراد بینای پشت پرده لمس و مشاهده میکنند، کاملتر است. حقیقت غیرقابل انکار این است که افراد نابینای اندرونی هم وجود دارند که طبعاً در اقلیت خواهند بود و مراجعه به نظر اکثریت تهدید انحراف از تصمیم درست را خنثی خواهد کرد.
6 – تمرین دموکراسی توسط مردم در نهادهای مختلف شهری و روستایی
بیایید برای یک بار هم شده عاقبت یک مجموعه را با همه پرسی به خود واگذار کنیم و آیندهای نزدیک نشان خواهد داد که چه فرصتهای طلایی پیشرفت با گریز از این گزینه منطبق بر مصلحت واقعی و حقیقت از کف رفته است. توصیه این است که در مسایل مهم درونمجموعهای مثل گزینش یک مدیر به افراد داخل همان مجموعه به عنوان مسلطترین، واقعبینترین، آگاهترین و بیغرضترین افراد موجود در جامعه، سپرده شود. همهپرسی از افراد درون یک مجموعه نتیجهای صحیحتر و واقعیتر از گزینشهای خودمحورانه مسولین به همراه خواهد داشت. چه بسا به همان شیوه دموکراسیهراسانه، مدیرانی به مجموعههای شهری و روستایی تحمیل و تزریق میشوند که پذیرش آنها در داخل مجموعه حداقل و گاه در حد صفر است. و چه انتظاری از مجموعهای با چنین مدیران نالایق و ناشایستهای غیر از ناکارآمدی، پسروی، سقوط و فروپاشی میتوان داشت؟ بیایید با کنار نهادن ضدارزشها و غیراخلاقیات با سپردن سرنوشت هر مجموعه به دست خود دموکراسی را تمرین کنیم. باشد که دنیایی روشن و آخرتی آبرومند داشته باشیم.
7 – اجازه تجربه دموکراسی به کودکان و آموزش آن از دوران کودکی
بیایید از کودکی فرهنگ صحیح و رفتارهای ارزشی و اخلاقی که عرف و شرعمان به ما توصیه کرده را به جای انحرافات و کجاخلاقیهای موجود به فرزندانمان بیاموزیم. در محیط مدرسه و خارج از آن فضایی برای تجربه و تمرین ارزشها، به امید خلاص شدن نسل آینده از این بحران افول اخلاقیات فراهم کنیم و آنها را از کراهات اخلاقی نهادینه شده در جامعه دور کنیم. میگویند لوح سفید کودکانه هر نوشتهای را ضبط می کند. کاش به جای برخی دروس نابجا، غیرمفید، وقتگیر، دنیامحور و پوچ در مقاطع مختلف تحصیلی ارزش ها و اخلاق های فراموش شده ای نظیر شهامت، صداقت، دگرخواهی، عزت نفس، عقل محوری، علمگرایی و ... را به آینده سازان بیاموزیم. یکی از مهمترین مشخصه هایی که بایستی از کودکی، به کودکانمان آموزش دهیم، آزاداندیشی و مشورت محوری و مطیع رای اکثریت بودن است.
پایان
به امید صلاح و اصلاح