قسمت اول که قبلاً منتشر شده است:
پیشگفتار
لابی از کلمه lobby Run به معنی راهرو مشتق شده است. از این رو، امروزه الفاظی مانند لابی هتل و آپارتمان در محاورات روزمره و نیز لابی مجلس در ادبیات روزنامهنگاری متداول شده است. در علوم سیاسی، لابیگری (lobbying) رفتاری است که منظور آن، تلاشِ قانونی برای گسترش نفوذ یک دیدگاه و نقطه نظر مشخص در دستگاه حکومتی یک کشور یا در افکار عمومی و یا در سطوح پایینتر در شهر، جمع، نهاد یا مجموعه است و نوعاً با مشورت، همهپرسی ارتباط تنگاتنگ دارد. لابیگران واقعی با کمک و به کارگیری روشهای حقوقی و مدیریت مفید روابط اجتماعی، برای رسیدن به اهداف خود تلاش میکنند. گروههای ذینفوذ لابی (لابیستها) به کسانی گفته میشود که برای تأثیرگذاری بر روند تصمیمگیریهای سیاسی – اجتماعی یا تأمین منافع خاص وارد عمل میشوند.
پیشینه لابی و لابیگری
لابیگری در ایالات متحده آمریکا با تشدید مهاجرت به این کشور در قرن نوزدهم (دهه 1830) متولد و عمومیت یافت. در کتاب "مارک و پلو" داستان سفر منصور ضابطیان به چند کشور آمده است که «نزدیک کاخ سفید یک هتل قدیمی هست به نام هتل ویلارد که لابی نسبتا بزرگی دارد. اتفاقا آنچه این هتل را معروف کرده همین لابی است. سال ها پیش رییس جمهوری وقت آمریکا عصرها که می خواسته خستگی در کند از کاخ سفید قدم زنان به هتل میرفته در لابی مینشسته و قهوه سفارش میداده است. بسیاری از مردم و صاحبان صنایع یا هنرمندان که مشکل داشته اند و دست شان به رییس جمهوری نمیرسیده میزهای اطراف رییس جمهور را رزرو و دو تا دوتا درباره مسایل مملکت طوری حرف میزدند که صدای شان به گوش رییس جمهور برسد و غیر مستقیم روی او اثر بگذارد. حتی بعضی ها هم پیشتر میرفته و مستقیماً با خود رییس جمهور گفت و گو میکردند و اصطلاح لابی کردن دقیقا از همین جا ریشه گرفته است» در حال حاضر نیز، سیاستمداران امریکا در راهروها جمع و در مورد خاصی به مشورت و لابی میپردازند. در معنای سیاسی شاید هیچ کشوری به اندازه ایالات متحده آمریکا، ارزش و جایگاه لابی را به خوبی درک ننموده و فرایند لابی و نحوه فعالیت لابیگران را به خوبی نشناخته است. بدون شک درک ساختار سیاسی و نحوه فعالیت حکومت در آمریکا بدون درک و شناخت لابی و لابیگر غیرممکن بوده و تا حد زیادی ناقص خواهد بود چرا که لابی و لابیگر در طول حیات سیاسی این کشور به جزئی از فرهنگ لغات سیاست آن و بخش مهمی از روند قانونگذاری یا اجرای قانون تبدیل شده است. در برخی از کشورها، دفاتر ویژهای به نام «دفاتر لابیگری» وجود دارند که در ازای دریافت پول به تلاش برای پیشبرد حمایت از یک دیدگاه خاص بهوسیله نفوذ در دولت و افکار عمومی میپردازند.
لابی به معنای عام یعنی درخواست از کسی یا تحت فشار گذاشتن او برای انجام کاری و در معنای خاص و سیاسی یعنی تلاش برای تأثیرگذاری بر تصمیمگیریهای حکومت و تأمین منافع گروههای ذینفوذ. این واژه در ادبیات سیاسی به معنی اعمال نفوذ بر سیاستمداران از جمله بر نمایندگان مجالس است. لابیگری در گفتارها و نوشتارهای سیاسی با اهداف مختلف صورت گرفته و دارای دو بار مثبت و منفی است.
لابیگری مثبت و واقعی و جنبه های آن
علیرغم برداشتهای عمدتاً منفی از این کلمه، لابیگری دارای طبیعت ناپسند و لابیگری صحیح و مثبت به هیچ وجه غلط نیست و نباید هم باب آن بسته شود. در تمام مذاکرات داخلی و خارجی بحث برای تفاهم و همفکر نمودن طرف مقابل، عرف و رسم متداولی است. گوناگونی و تنوع در نظرات و دیدگاهها امری طبیعی است ولی این طور هم نیست که با یک صحبت و بحث ساده، همه دیدگاههای یک فرد عوض شود ولی میتوان به تصحیح و یا تغییر آن در جهت مثبت کمک نمود. این عوامل نامطلوب تأثیرگذار بر لابیگری هستند که آن را به سمت و سوی بار منفی معنایی میکشانند. در فرهنگ عمومی ما واژه "لابیگری" مفهومی منفی داشته و استفاده از آن با رانت اشتباه گرفته میشود. در حالی که همراه کردن دیگران در مسیر خود برای دستیابی به اهداف مشترک چندان هم بد نیست.
واقعیت این است که هر گاه طیف منتصب به یک تفکر سیاسی که در عرصه رقابت پیروز می شوند، دنبال منافع حزبی نیز هستند و برای دستیابی به اهداف و جامه عمل پوشاندن به شعارهایشان پیگیر دستیابی به مناصب مدیریتی اند که تا اینجای کار هیچ عیب و ایرادی هم ندارد، بلکه ممدوح و پسندیده هم هست. این لابیها و لابیگریها مربوط به دورۀ و طیفی خاص نبوده بلکه در همۀ عرصهها ادوار و در همه گروهها و جناحها بوده و هست.
جنبه های مثبت لابیگری را می توان در موارد زیر یافت:
لابیگری اسلامی که همان "امر به معروف و نهی از منکر" است.
مشورت دادن بیطرفانه و کمک به قضاوتهای منصفانه
اطلاع رسانی و آگاه سازی صحیح
انتقال و تفهیم مسایل گنگ و پیچیده از افراد متخصص به سایرین
همفکری در جهت حل مسایل بدون جهتگیری شخصی و جناحی
تفاهم بر سر موضوعات مورد بحث و درگیری
برطرف کردن سوء برداشت، سوء تفاهمات و ذهنیات
بحث و سنجش همه جانبه در راستای روشن شدن حقایق و تصمیم گیری بر اساس تعقل
قانونی و سنجیده ساختن تصمیمات و اظهار نظرها
اجرایی و نهادینه کردن فرهنگ خرد جمعی و دموکراسی صحیح
لابی گری به عنوان یک فن سیاسی برای بهبود روابط خارجی
کمک به رواج فرهنگ مردم گرایی دموکراتیک
مثبت سازی دیدگاه منفی کاذب در مورد یک شخص، پدیده، مسأله و ...
کمک به رفع پدیده حزبهراسي
بخش دوم:
استحاله لابیگری به ناهنجاری های اجتماعی
لابی و لابیگری، ماهیت و طبیعتی سراسر خیر و سودمند دارد و در واقع تبلور مضامین اخلاقی دینی، عرفی و انسانی چون مشاوره، بهره گیری از خرد جمعی، عمل به امر به معروف و نهی از منکر و تصمیم گیری بر اساس عقل و علم است. متأسفانه این خصیصه گروهی و جمعگرایانه، در جامعه ما که چرخش به فردگرایی به جای کار گروهی وجود دارد، به دلایل متعدد و به صور مختلف انحراف یافته است. در حقیقت، به بیراهه کشاندن لابیگری، سوء استفاده اشخاص از فرصت دموکراسی است که در اختیار آنها قرار گرفته است. فارغ از دنبال دلایل گشتن، که نوعاً همه این انحرافات ریشه در خودخواهیها و جهالت نوع بشر دارد، این قاعده مفید و استوار بر پایههای انسانی، به شکلهای بسیار متنوع تغییر و گاه تا مرز استحاله و تبدیل شدن به پدیدۀ معضلگونۀ دیگری دچار دگرگونی شده است. امروزه لابيگري با خودنمایی در اشکال و چهرههای کریه، به نوعی انحراف سیاسی و اجتماعی بدل شده که در واقع به جای زشتنمایی واژۀ لابیگری، نامی دیگر بایستی برایش دست و پا و جستجو کرد. تصحیح و بازترمیم این انحرافات به دلیل ریشه داشتن در خصایص فرهنگی، بس دشوار و زمان بر به نظر میرسد. در ادامه به انحراف لابیگری و دور شدن از مفهوم اصلی آن و نزدیک شدن به مفاسد اخلاقی و ناهنجاریهای اجتماعی در جامعه پرداخته میشود. این مقاله انتقاد و هشداری است دلسوزانه برای کارآمدی بهتر و بهبود عملکرد مسولین و فریادی است بر این که لابی گری در کشور ما ابعادی ناپسند به خود گرفته است.
1 - لابیگران سهم خواه، مصلحت اندیشی سودجویانه
ایراد اساسی بر لابیگریهای افراطی این است که افراد اکثراً دنبال سهمخواهی برای خود، نزدیکان و دوستان خود هستند و عمدتاً جایگاه مسولیتی فرد، به ارتباطات وی و حمایت دوستان ذی نفوذ و لابیگرش مربوط میشود تا شایستگی و توانمندیهای واقعیاش. چه بسیار افراد شایسته و توانمندی که به سبب برخورداری از حجب و حیا، مناعت طبع و وقار در پس پردهها، از چشم پنهان مانده و افرادی دیگر، عاری از هر تفکر و تخصصی و در عوض متخصص در چانهزنی و زد و بند و در یک کلام، فرصت طلبی صحنه گردان و همه کاره میشوند. این آسیب غالباً بیشتر گریبانگیر مدیریتهای میانی و پایینتر از آن در جامعه ماست. لابیگران هر چه خُردهپاتر میشوند مطامع و خواستههایشان کوچکتر و کوتهنگرانهتر و مقطعیتر میشود. تلاش برای تصاحب هر نوع سهم مادی، جایگاهی و منفعتخواهانه شخصی، جهتگیری عمده این افراد در عرصه لابیگری منفی است. شخص لابیگر تنها و تنها یک چیز و آن هم فریاد نفس درون خود را میشنود و هیچ مقوله دیگری را اعم از مصالح اجتماعی و جمعی مهم نمیداند. هر گزینه و گزینش ناثوابی که با منفعت هر چند کوچکش همخوان باشد، پذیرفتنی و هر مصلحتی که نفعی برای خود در آن متصور نباشد، مردود است و باید دست به لابیگری برای براندازی آن بزند. در این وادی، فرد لابیگر در اغلب مواقع فهم و درک لازم را از اطراف خود دارد، اما نفس بیمار و در نتیجه ملاحظه یک سری منافع، وی را بر آن میدارد تا بدون در نظر گرفتن مصلحت واقعی و خارج از چارچوب وجدان وارد عمل شود.
2 - زد و بندهای پشت پرده، معاملهگریها
ساخت و پاختها، بده بستانها، معاملهگریهای سودجویانه پایاپای دو یا چندطرفه، مبنای تصمیمات کلیدی غلط و خیانتوارانه شده و وجدان ها زیر پا گذاشته می شود و در نهایت تبعات خانمانبرانداز و غیرقابل جبران این نوع لابیگری منفی نمایان و گاه تا تاریخ یک کشور، شهر، نهاد و مجموعه عمق مییابد. استحاله لابیگری به دریافت رانتهای اقتصادی، حقالسکوتها و رشوههای ریز ویژۀ آفتابهدزدها و درشت ویژه شتردزدها و جفت و جور شدن یک شبه وامهای بودار بانکی و چشمپوشی از تخلفات اداری و مالی از مصادیق زد و بندهای شوم اقتصادی لابیگران معاملهگر است.
3– رودربایستی
لابیگران گاه از رفاقت، موقعیت بالاتر، سادهانگاری، تحت فشار قرار دادن طرف مقابل از جهات مختلف، یادآوری و منت نهادن بر همکاری و همرآیی های پیشین، سوء استفاده و وی را همراستای نظر و در حقیقت همسو با مطامع خود میسازند. لابیگران این چنینی به شکلی حرفهای و برنامهریزی شده در اطرافیانِ مؤثر ایجاد دِین کرده و در مواقع مناسب با به رخ کشیدن آشکار و یا غیرمستقیم آنها، فرد مقابل را به صورت کاملاً مسالمتآمیز تحت فشار و رودربایستی برای تلافی و انجام اقدام متقابل قرار میدهند و انتهای غالب این تلهچیدنها، به دوزلاخ (ببخشید معادل فارسی پیدا نکردم) کشیده شدن افراد توسط لابیگر سیاهاندیش است.
4 - لابیگری هوچیگری
هوچیگری در واقع، سفسطه، شلوغکاری و ایجاد هیاهو به سود خود است که متأسفانه در عین سهولت انجام، اثرگذارترین نوع لابیگری منفی نیز هست. هوچیگر معمولاً عوام را گمراه کرده و در ظاهر برای منافع آنان و در باطن به سود خود عمل میکند. رواج و استیلای فرهنگ هوچیگری در جامعه بسیار خطرناک است. در حقیقت بایستی جامعه را عقلا اداره کنند نه انسانهای افراطی هوچیگر، کینهجو و جنجالآفرین و صدالبته حرفهای. نمونه ای از این هوچیگری را در لابی اسراییل علیه پرونده اتمی ایران و لابیگری مثبت سیاستمداران لایق و طرفهای مذاکره کننده شان می توان به عینه مشاهده کرد. هوچیگری انتخاباتی با لابیگریهای ناشایست، موج سواری با وعدههای غیرواقعی و عمدتاً عوامفریب و گاه خواصپسند و روشنفکرمآبانه هم نوعی هوچیگری است که متأسفانه در حد اعلا مد شده و افسوس که هنوز هم کارگر است و در آن نه سجایای دینی و نه وجدان و نه انسانیت اندک جایگاهی دارد. هوچیگری رسانهای هم کم در کشور ما رایج نیست. مروری بر تیتر برخی روزنامههای چند ساله اخیر بیانگر این واقعیت خواهد بود. در اصل، لابیهای موفق نه تنها هوچیگری نمیکنند بلکه با ایجاد فکر استراتژیک و از طریق این فکرها و خوراندن آن به دستگاههای قانونگذاری و سیاسی، منافع و مصالح همگان را تأمین میکنند.
5– لابیگری و جرمسازی و تهمتزنی
حمله، توهین و پروندهسازی، تصنع اتهامات نادرست، پیراهن عثمان کردن نقاط ضعف، بازی با آبرو و تخریب جایگاه افراد برای بالا بردن خود و به رخ کشیدن قدرت به ناجوانمردانهاترین و غیراخلاقیترین روشها، استفاده ناصحیح از لابیگری است که در آن لابیگران به خیال خود جایگاه رقبا و غیرخودیها در ذهن مخاطبان را هر چند مقطعی (و البته در مقطعی حساس و اثرگذار) کمرنگ میکنند و غالباً هم موفق میشوند. غافل و شاید آگاه از این که این جایگاه بعد از رفع سوء تفاهمات و رفع اتهامات و اثبات برائت فرد، بالاتر نیز خواهد رفت. اما آنها نیک میدانند که این تنویر و تصحیح زمانبرِ افکار عمومی و ترفیع جایگاه فرد، زمانی اتفاق خواهد افتاد که برای انجام مصلحت حقیقی دیر شده و تیرشان به هدف خورده و لزوماً بیمی از وقوع آنچه دلخواهشان نیست نخواهند داشت. این نوع لابیگری منحرف، مشخصاً در مواردی که فردی غیروابسته، غیرمعاملهگر و باجنده در آستانه پبشنهاد شدن یا پذیرش مسولیتی است نمود می یابد و نشانه رفتن پیکان های جرمسازی و تهمتزنی به سمت فرد، هوچیگری واقعی را معنا میبخشد. هوچیگران به لحاظ ماهیتی که دارند و جنجالهایی که با حرفها و تهمتهای عوامپسند و غیرواقع و نامربوط عَلم میکنند، بیشترین تأثیر را بر تصمیم گیرندگان بالادست گذاشته و در پشت پرده از آسان به مقصد رسیدن دروغهای شاخدار و کولیبازیهای خندهدارشان خرسند و سادهلوحی و کوتاهاندیشی افراد را به مضحکه و سخره مینشینند. برعکس، این افراد در همان سمت و سویِ نیل به مطامع شخصی، از افراد سخیف و ضعیف، قهرمانسازی کرده و آینده ای تاریک برای سایرین و به ظاهر روشن برای خودشان را رقم میزنند.
پایان قسمت دوم
ادامه دارد.....
قسمت سوم مقاله نیز در لینک زیر منتشر شده است:
http://www.vom.ir/آرشیو-مطالب/مطالب-آزاد/17110-انحراف-در-لابی-گری-قسمت-2