کد خبر: ۳۵۴۸۱
۱۱۷۱ بازدید
۱۱ دیدگاه (۱۱ تایید شده)

خودی گُزینی، هم پیمان گُماری (معضلی کهنه در انتصابات شهری)

۱۳۹۳/۱۲/۲
۱۸:۰۱

انتصاب جدید به دنبال عزل یا استعفا، عموماً چالش گرانه و بحث بر انگیز است. اما عُرف نابهنجار شهر ما حکایتی شنیدنی دارد. هر جا انتصابی در شُرُف انجام باشد، اولین اتفاق این است که کَک در لباس آقایان و اطرافیان شان می افتد. چه نشسته اید هم کیشان!! که نعل چارپاری مرده ای را در طَبَق غنیمت گذاشته اند! دور دورِ ماست و هیچ جنبنده ای در این شهر، بی اذن و اراده ما نباید آب و دانه ای بخورد. همه چیز از آن ماست و تا فرصت هست باید دشت و درو کرد. چه خفته اید مریدان!! حیثیت مان بر باد است! فتح مَناصب توسط جناح مخالف، ناپذیرفتنی است و پرچم نصرت آن جناح، تحت هیچ عنوانی نباید بر در و بام این اداره و آن نهاد افراشته شود. دوستان و هم قطاران! بدانید و آگاه باشید که انتصاب آن آبدارچی از آن جناح، مصیبتی است بس عظیم که خواب همه ما را برخواهد آشفت.

با دمیده شدن این شیپور، نخودهای هر آش، سطل و کشکول بر می دارند و همراه با بالابان چی ها در پیشانی صف و طبل کوبان از قفا، برای تسخیر قلعۀ تازه گسیل می شوند. دایه های مهربانتر از مادر و کاسه های داغ تر از آش، از وظایف خطیر و اصلی غافل می شوند و فکر و ذکرشان آن می شود که انتصاب به نفع جناح شان تمام و گمارده، "خودی" و "این وری" باشد. "شایستگی  و مقبولیت، سابقه و خوشنامی، توانایی و تخصص، تعهد و تعصب" هیچ کدام مهم نیستند، پس گردنی خوری، اطاعت پذیریِ کتف بسته و سربرآستان سایی تنها معیارهای هستند که از چترهای حمایتی برخوردار خواهند شد. شایستگانی که شیر شتر نمی خواهند هم به دیدار عرب نمی روند تا سر و کلۀ کاسه به دستانی پیدا شود که تعظیم کنان قاشق بندگی می زنند و "سرودِ چاکرت شَوَم" سر می دهند. این اعجوبه های زبر و زرنگ، سرآخر، ماهی خود را از این آب گل آلود صید می کنند.

این مسابقۀ طناب کشی بین این جناح و آن جناح، هر روز از خروس خوان تا بوق سگ برقرار است و البته تنها کارِ مهم و اصلی ترین وظیفه آقایان هم به ظاهر همین است و بس. "بکش بکش" ادامه می یابد و سر آخر، جناحی پیروز و جناحی دیگر سرافکنده می شود. پس از خوابیدن گرد و خاک ها، جناح مغلوب، ناتوانی خود را با "جر زنی و کولی گری آن وری ها" و "کوتاه آمدن و آقا مَنِشی این وری ها" و با گرفتن ژستی نامداخله گرایانه "کی بود کی بود من نبودم" توجیه می کند.

در بکش بکش های برابر، طناب کشی تا چندماه و گاه یک سال ادامه می یابد و نتیجۀ کشمکش در این مدت، بی مسول ماندن یک جایگاه و یا در حالت خوشبینانه صدور ابلاغ های صوری "با حفظِ سمت" برای خوابیدن موقتیِ قال است. اداره ای مدت ها بی رییس و معاون و مدیر و ... می ماند، بی آن که کَک آقایان بگزد. شهر را آب می برد و "علی بی غم ها" را خواب. هدف، راه افتادن کار مردم به نحو شایسته نیست، کمک به اداره یک قسمت از شهر هم نیست بلکه هدف سپردن مسولیت به یک سرسپرده و تأمین منافع با تسخیر آن منصب است. برای به اریکه نشاندن هم پیمانِ ناشایسته، فشارهای لاینقطع مستقیم و غیر مستقیم از کانال بالادستانِ همدست آغاز می شود، مقاومت ها با ترفندهای حساب شده و معاملات پشت پرده در هم می شکند و دستِ آخر، حرف یکی از طناب کشان به کرسی می نشیند.  

در این کشمکش گاه طناب پاره می شود و از این اختلاف و زمین خوردن های دوطرف، جناح های دیگری سود می برند و انتصابی ناشایسته تر، نه از این جناح و نه از آن جناح بلکه از جناحی مافیایی تر صورت می گیرد. دست پخت دو آشپز این بار آن چنان شور است که کام همگان زهر می شود. شهر پر از مدیرانی می شود که از همه جا رانده شده اند و میانه می شود مأمنی برای پذیرایی از جمع مدیران بدسابقه و کهنه و تازه معزول. و سواری گرفتن این جناح و آن جناح از منصوب شدۀ بی اراده، شروع می شود. نتیجه تمام این عواقب محتمل، به هر شکل انتصابی نابجا و ناشایسته است. قدیمی تر ها خوب گفته اند که قابله اگر دو تا شود، سر بچه کج در می آید.

به امید صلاح و اصلاح

 

کانال تلگرامی صدای میانه اشتراک‌گذاری مستقیم این مطلب در تلگرام

نظر شما

۹۳/۱۲/۱۶ ۱۱:۵۱
سلام دکتر بنده موافق هستم. عالی بود
۹۳/۱۲/۳ ۱۳:۵۲
[quote name="حميدقادري"] جناب دكتر! بهتره بيخيال شي! اين جماعت ابدا ادم بشو نيستن!ا مدير نالايق و فاسدازمريخ نيامده كه!مال همين شهره!وقتي رابطه و فساد و رشوه و فاميلبازي درهمه سطوح و اقشار هست!خب حرفي نمي ماند! اين جماعت حقشونه در اين شهر عقب مانده باشن! برااينكه محصول خودشانه!خجالت هم نیميكشن ازرشدو بيشرفت ميزنن! ........... [/quote] جناب قادری، ضمن تشکر از اظهار نظرتان، نشستن و حرف نزدن من و شما کدام درد را دوا می کند؟ گیرم که نوشته های بنده هیچ گرهی را باز نکرد. اما حداقل می تواند وجود و بزرگی گره را نشان دهد و یا یادآوری کند. در ضمن به یاد داشته باشید که قلم از شمشیر برنده تر است. Pen is mightier than the sword
۹۳/۱۲/۳ ۱۲:۳۵
جناب دكتر! بهتره بيخيال شي! اين جماعت ابدا ادم بشو نيستن!ا مدير نالايق و فاسدازمريخ نيامده كه!مال همين شهره!وقتي رابطه و فساد و رشوه و فاميلبازي درهمه سطوح و اقشار هست!خب حرفي نمي ماند! اين جماعت حقشونه در اين شهر عقب مانده باشن! برااينكه محصول خودشانه!خجالت هم نیميكشن ازرشدو بيشرفت ميزنن! ...........
۹۳/۱۲/۳ ۱۱:۲۹
آنچه از دل برآيد لاجرم بر دل فرو نشيند. آقاي دكتر از دلسوزي شما نسبت به سعادت شهرمان صميمانه متشكرم. صداي شما حرف دل اكثريت مردم شهر ماست. به اميد پيروزي و حاكميت صالحان و شايستگان
۹۳/۱۲/۳ ۱۰:۴۰
همکار محترم دکتر خانی عزیز؛ قابله و کمک قابله در شهر ما عملا چندین و چند تاست. به این دلیل کودکان کج و معوج به دنیا می آیند. عدد 2 فقط برای این است که اصل ضرب المثل تحریف نشود. بنده در مقالات قبلی به راهکارها مفصلا پرداخته ام. اما به طور خلاصه راه حل این مشکلات این است که آقایان نفس خود را تقویت کنند و به دنبال کشیدن نعل هر چارپار مرده ای نباشند. به گفتار و اندیشۀ صاحبان علم و عقل ارزش نهند و نه سخن چینان سبک کردار. به خرد جمعی به جای تک نوایی و یا بدتر از آن "جفت نوایی ناهمگن" مراجعه شود و به دریافت مشاورۀ آبروبر از مشاورین تسبیح گردان کم مایه خاتمه داده شود. البته که این پدیده معضل است. به نظر من بیشتر از این که اجتماعی باشد فرهنگی است ولی اصولا فرهنگ از اجتماع جدا نیست.
۹۳/۱۲/۳ ۰۹:۴۵
جناب دکتر جمشیدی! با سلام و احترام و تشکر از مقاله ی خوبتان اگر قابله بیش از 2 تا باشد چه؟! ولی گذشته از شوخی، نویسنده می تواند در کنار مطرح کردن معضلات اجتماعی (یا فرهنگی و ...) چند راهکار هم پیشنهاد دهد. پیشنهاد (های)جنابعالی چیست؟ اساسا این پدیده اجتماعی است یا فرهنگی و.. و یا اصلا این پدیده «مسئله» هست یا «معضل»؟ با سپاس
۹۳/۱۲/۳ ۰۰:۵۸
صبح که برف می آمد راننده تاکسی که کارمند اداره ای هم بود به این نتیجه رسید که اگربرف نمی بارد اگر نزول رحمت نیست از این هست که ظالمیم.
۹۳/۱۲/۲ ۲۲:۲۸
بسیار خوب بود. این مساله در میانه بیشتر صدق میکنه
۹۳/۱۲/۲ ۲۲:۲۶
متاسفانه واقعیتی است که درمان ندارد.
۹۳/۱۲/۲ ۱۹:۳۰
خیلی عالی بود دستتون درد نکنه
۹۳/۱۲/۲ ۱۸:۵۴
احسن آقای دکتر

اخبار روز